
وضعیت اسفناک اشتغال در استان بوشهر و سهم اندک نخبگان و متخصصان این استان چیزی نیست که کسی نداند. این تشت سالهاست از بام افتاده و گوش مردم از وعدههای مسئولان حاکمیتی و نظارتی پر است. معلوم نیست چه کسی باید دستور بدهد که این موضوع جدی گرفته شود؟ یا چه شخصی باید توصیه یا تکلیف کند؟
روزی نیست که خبری از استخدامهای بیقاعده، تبعیض، قومگرایی و دهنکجی مدیران پروازی به نیروهای بومی شنیده نشود. هر کسی یک روز را در عسلویه گذارنده باشد، متوجه یک اصل ساده میشود: بگو مدیرعامل اهل کجاست تا بگویم بیشتر مدیران ارشد و بیشتر کارکنان از کجا هستند. یا یک اصل ساده دیگر: بگو مدیرعامل محترم چگونه به اینجا رسیده تا بگویم موقعیتهای شغلی شرکت چگونه پر شده یا خواهد شد. قطعا این حرف شامل همه نیست و در همه این سالها مدیرانی بوده و هستند که فارغ از مناسبات قومی و سیاسی پای تخصص و شایستگی ایستادهاند و شان و جایگاه مردمی که از آنها میزبانی میکنند را رعایت کردهاند.
هر کجای عالم بگویید استان بوشهر ۷۰ درصد منابع گاز طبیعی یک کشور (که خودش بزرگترین میدان گازی جهان است) را در اختیار دارد، با سهم ۶.۵ درصدی، سومین اقتصاد بزرگ کشور است، و آن وقت عکسها یا فیلمهایی از شهرهای استان را ضمیمه کنید؛ بعید است کسی باور کند تا چه رسد به وضع اشتغال.
آمار اشتغال بومیهای استان در عسلویه در سال ۱۴۰۰ طبق اعلام مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان بوشهر تنها ۱۵ درصد بوده است! فروردین امسال مدیرعامل سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس اعلام کرد اشتغال نیروهای بومی استان بوشهر درپارس جنوبی ۴۲ درصد است! اینکه این افزایش چگونه محاسبه شده خدا میداند. اما بومی بودن برای استان بوشهر علیالظاهر مسیر یکطرفه دارد. استانهای مجاور در آگهیها بومی محسوب میشوند، شهرستانهای شمالی و مرکزی بوشهر حذف میشوند (نمونه اخیر استخدام گروه مپنا) اما در آگهی استخدام همان استانهای مجاور بوشهری استانی جدا است که ساکنانش بومی نیستند.
این وسط سهم مردم نجیب استان بوشهر فقط تماشاست و امیدواری؛ که تا کی کسی با انصاف و حقشناس و حقگو بر سر کار بیاید.
اخیرا استاندار بوشهر که بومی همین استان زرخیز است از این وضع انتقاد کرده است. آنقدر واقعبینی وجود دارد که بدانیم قرار نیست ایشان پاسخگوی کمکاری یا بیتوجهی ۲۰ ساله دیگرانی باشد که حالا شاید یادشان هم نیاید چه کردند و چه خشت کجی گذاشتند. کار هم به تنهایی پیش نمیرود و اگر قرار بر تغییری باشد، باید از همافزایی میان بخشهای مختلف به خصوص نمایندگان استان حاصل شود. غرض چیز دیگری است.
غرض امیدی است که نباید ناامید شود. غرض حق مردمی است که روی یک ثروت عظیم زندگی میکنند و سهمشان از طبیعت تنها گردوخاک، از مدیران پروازی بیمهری و از واقعیت فقط حرف است. اکنون که دکتر زارع به عنوان یک فرد بومی بر مسند استانداری نشسته، کمترین امیدواری این است که کاری کنند تا مدیران بدانند مسئولان این استان دلسوز مردمشان هستند.
مردم مهماننواز استان بوشهر، هرگز سرسوزنی بیش از حقوق حقه خود نخواسته و نمیخواهند. مطالبه شرعی، اخلاقی و قانونی در چارچوب منافع ملی نه تنها شرمساری ندارد، بلکه سبب سرافرازی و خوشنامی است. باید تلاش کرد تا این حس جاماندگی از توسعه، تبعیض، سرخوردگی و یاس اگر نه رفع، حداقل کم شود. گام اول هم، همین موضوعی است که استاندار محترم اشاره کرده است. اینکه شرکتها آمار اشتغال نیروهای بومی و پستهای آنها را شفاف اعلام کنند و بعد راستیآزمایی شود.
کارنامه کاری فقط میزان تولید و فروش نیست. گاهی بهای اعداد و ارقام و القاب عریض و طویل رسانهای، خشم انباشته، سرخوردگی، قومستیزی و افزایش ناکارآمدی نیروی انسانی است. نتیجه هم روشن است: نوسانات شدید در روند تولید و صادرات شرکتها در دورههای مختلف که مثالهای آن بسیار است. وضعیت اسفناک امروز نیروی انسانی شاغل در منطقه عسلویه حاصل همین رویکرد خطاست که بی توجه به اینکه آینده و تداوم موفقیت، منوط به رضایت نیروی انسانی و ایجاد وحدت ملی است، پشت سر فقط درگیری و قومستیزی را به ارث میگذارد و میرود.
ما نیاز داریم بدانیم مدیران قبلی و فعلی در بخش نیروی انسانی و به خصوص اشتغال تا چه حد بر مدار عدل و برابری رفتار کردهاند. این حق همه مردم است؛ از جمله مردم شریف استان بوشهر.