• امروز : یکشنبه - ۷ اردیبهشت - ۱۴۰۴
  • برابر با : 29 - شوال - 1446
  • برابر با : Sunday - 27 April - 2025
4

چهارشنبه سوری، جشن یا خطر؟

  • کد خبر : 23945
  • 28 اسفند 1403 - 23:59
آوای بوشهر: تصور نسل ما از چهارشنبه سوری، شبی دلهره‌آور با صداهای مهیب است؛ اما وقتی به سراغ کتاب‌ها یا صندوقچه خاطرات بزرگ‌ترها می‌رویم، روی دیگری از آداب و رسوم چهارشنبه سوری در ایران برای ما نمایان می‌شود.

زهرا فاریابی 

دوشنبه ظهر ساعت ۱۵ و ۳۰ دقیقه، همراه همسرم به بیمارستان رفتیم. چند روزی بود که سرماخوردگی امانم را بریده بود و امروز با حالی نزار و صدایی گرفته که از ته گلویم به زور بیرون می‌آمد، وارد اورژانس شدم. همسرم گفت: «امروز اورژانس خلوته؟!» سری به نشانه تأکید حرفش تکان دادم و در دلم گفتم: «خدا را شکر، نزدیک عیده، ان‌شاءالله که همیشه بیمارستان خلوت باشد.»

بعد از معاینه و گرفتن داروها، روی یکی از تخت‌های اورژانس منتظر بودم که سرم را وصل کنند. همسرم آمد و گفت: «یه پسر نوجونی همین الان تموم کرد.» ای وای! کیه؟ همسرم: «نمیدونم، الان میرم از ایستگاه پرستاری جویا می‌شوم.» وقتی همسرم برگشت، پرستار سرم را وصل کرده بود و داشت می‌رفت. همسرم روی تخت کنارم نشست و گفت: «این بچه هم محله‌ای خودمونه. می‌گن بخاطر سوختگی شدید به اتاق عمل هم نرسیده و قلبش از حرکت می‌ایسته و تموم می‌کنه.»

گفتم: «آخی، خدا به داد دل مادرش برسه. حیف از جوونیش، قبل از رسیدن بهار، خزانش فرارسید.» و سری به حالت تأسف و اندوه تکان دادم.

وقتی سرم تمام شد و وارد حیاط بیمارستان شدیم، دیگر خلوت نبود. افراد زیادی بودند که بیشترشان از فامیل آن پسر نوجوانی که چند دقیقه پیش فوت کرده بود، بودند. همسرم چند نفر از میان جمعیتی که ایستاده بودند شناخت و سمتشان رفت. من تا حالم یک کمی جا بیاید روی صندلی نشستم. هوای ابری و باد ملایم خنکی می‌وزید.

چند دقیقه‌ای نگذشته بود که همسرم به سمت من آمد و من هم از روی صندلی بلند شدم. هنوز سرم کمی گیج می‌رفت. آرام آرام به سمت ماشین‌مان رفتیم. همسرم تعریف کرد که با پسر دایی آن پسر صحبت کرده و آنها گفتند ظهر که خانواده‌اش در حال استراحت بودند، آن پسر به همراه دوستش با وسایل ترقه و بمب‌های دستی که داشتند به حیاط خلوت خانه که آبگرمکن در آنجا نصب بوده می‌روند. دوستش برای آوردن وسایلی از خانه بیرون می‌رود که ناگهان با صدای وحشتناک انفجار خانواده سراسیمه خود را به حیاط خلوت می‌رسانند تا آمبولانس و آتش‌نشانی بیاید و سوختگی‌اش به قلبش می‌رسد.

گفتم: «آخ از چهارشنبه سوری، از ترقه!» همیشه برای من این اسم همراه با ترس و دلهره بوده. سال‌هاست که یک شب قبل چهارشنبه سوری و مخصوصاً شب چهارشنبه سوری هیچ وقت برای هیچ کاری از خانه بیرون نمی‌روم.

مرگ این نوجون هم محله‌ای‌ام ذهنم را درگیر خود کرد. یاد خبرهایی افتادم که رسانه‌ها این سال‌ها از چهارشنبه سوری و آسیب‌های جبران‌ناپذیری که گرفتار مردم شده‌اند، منتشر کرده‌اند. در مورد فلسفه به وجود آمدن چهارشنبه سوری در سایت‌ها جستجو کردم.

تصور نسل ما از چهارشنبه سوری، شبی دلهره‌آور با صداهای مهیب است؛ اما وقتی به سراغ کتاب‌ها یا صندوقچه خاطرات بزرگ‌ترها می‌رویم، روی دیگری از آداب و رسوم چهارشنبه سوری در ایران برای ما نمایان می‌شود. چهارشنبه سوری را می‌توان یک جشن پیشواز برای عید نوروز و شادی برای به پایان رسیدن روزهای سرد دانست. در این جشن با پریدن از روی آتش، بدی‌ها و بیماری‌ها را به آتش می‌سپارند تا در آن بسوزند و به جای آن، گرما و انرژی آتش را برای شروع سال جدید دریافت کنند.

یکی از رسوم چهارشنبه سوری در ایران بوته‌افروزی است؛ به این صورت که هر خانواده روی پشت‌بام، حیاط یا فضای باز خانه خود، بوته‌های خشک یا گون را در سه، پنج یا هفت (اعداد فرد) کپه آماده می‌کردند و با تاریک شدن هوا که همگی دور هم جمع می‌شدند، این کپه‌ها را آتش می‌زدند و از روی آن می‌پریدند. البته دیده شده که در برخی از شهرهای ایران، کپه‌هایشان با اعداد زوج هماهنگ است. جالب است بدانید در بعضی از منابع، پریدن از روی آتش را که تقریباً در همه جای ایران متداول است، به داستان اساطیری سیاوش تعبیر کرده‌اند. در این داستان، سیاوش از آتش گذر می‌کند و به علت پاک بودنش، سالم می‌ماند. در واقع این اعتقاد وجود داشته که با گذر از آتش، بیماری‌ها از فرد دور می‌شود. از این رو، هنگام پریدن از روی آتش می‌خواندند: «زردی من از تو، سرخی تو از من.»

ماجرا به همین پریدن ختم نمی‌شود. ایرانی‌ها معتقدند آتش را نباید فوت کرد؛ بلکه باید بوته‌های سوخته و خاکستر شده با خاک‌اندازی جمع‌آوری و سر چهارراه ریخته شود. فردی که خاکستر را برده، وقتی که برمی‌گردد، در خانه را محکم می‌کوبد و این مکالمه بین او و افراد داخل خانه شکل می‌گیرد:

• که هستی؟

+ منم.

• از کجا آمده‌ای؟

+ عروسی.

• چه آورده‌ای؟

+ تندرستی.

سپس در را برایش باز می‌کنند تا تندرستی را برای سال پیش رو به خانه بیاورد؛ بنابراین ایرانی‌ها معتقد بودند در این رسم، بیماری و غم از بین می‌رود و جایش را سلامتی و خوشی می‌گیرد.

لینک کوتاه : https://avayebushehr.ir/?p=23945

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در آوای بوشهر منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.