
اینجا جم است ، سرزمینی که سالهاست نفت و گاز از دل زمینش فوران میکند و بزرگترین میزبان صنعت در جنوب استان بوشهر است ؛ اما امروز مردمش برای یک قطره آب ، چشمانتظار ماندهاند.
جم این روزها فقط با بحران کمآبی دستوپنجه نرم نمیکند ؛ با بیتفاوتی ، فرسودگی ، بیبرنامگی و فراموشی هم روبهروست.
سال آبی گذشته، یکی از خشکترین سالهای اخیر بود ؛ بارشها کمتر از حد میانگین ، سفرههای زیرزمینی تهی ، و چاهها یکی پس از دیگری بیرمق . دردی که شاید در نمودارهای رسمی قابل لمس نباشد اما در خانههای خاموش از آب و در دستان ترکخوردهی مردمی که باید هر روز ساعت ها به امید و انتظار قطره ای آب بنشینند ، بهوضوح دیده میشود.
اما بحران فقط در بارش نبود ؛ بحران زیر زمین است ، بحران در زمین است. خطوط انتقال آب ، خصوصاً در روستاهای بخش مرکزی چنان فرسودهاند که با هر تپش لوله ، بخشی از امید مردم میشکند. شکستگیهای پیدرپی ، قطعیهای طاقتفرسا و پاسخهایی که یا نمیرسند ، یا تکراریاند.
مردم جم شایستهی این وضعیت نیستند. این مردم ، همانهاییاند که زیر همین آفتاب ، در دل همین خاک ، بار توسعهی کشور را بر دوش کشیدهاند . سهم جم از منابعش نباید فقط دود مشعلها باشد ، جم حق دارد آب داشته باشد. حق دارد زندگی کند.
این یادداشت نه فریاد است ، نه التماس ؛ هشدار است. هشداری به مدیران ، مسئولان ، و تصمیمگیرانی که اگر امروز نشنوند ، فردا ممکن است خیلی دیر شده باشد.
جم تشنه است و هر تأخیر ، نه فقط خیانتی به منابع ، که خیانتی به مردم است.