نمی دانم با کی بگویم ، محرم از راه می رسد ،جوانان روستا را می بینم که چقدر زیبا و عاشقانه روستا و مسجد و حسینیه را سیاه پوش می کنند . امروز اول محرم است و من طبق روال هر روز بز و گوسفندانم را برای چرا به بیرون می برم . اما امروز با همه روزها فرق می کند . همه چیز به رنگ مشکی وماتم شده ،از یکی جوانان روستا که از بقیه بزرگتر است می پرسم امروز چه خبر است . آن جوان با ادب در جوابم گفت مشهدی امروز اول محرم است ، از امشب در حسینیه مراسم روضه خوانی داریم . حتما تشریف بیاورید . در جوابش گفتم خدا خیرتان بدهد ، چشم امشب می آیم .
در شهرستان جم رسم خوبی است بزرگترها مقدمات پذیرایی و شام عزاداران حسینی را تهیه و اماده می کنند ، جوانان هیئتها و گروههای سینه زنی را به پا می کنند . شور و حال خاصی تمامی روستاهای شهرستان جم را در بر می گیرد . انگار همین چند روز پیش عاشورا اتفاق افتاده است . همه آقایان و خانم ها پیراهن مشکی پوشیده و هر کسی در حسینیه و تکایا مشغول به کاری است . همه اهالی روستاها و شهرهای جم با نذورات و کمکهای مالی و غیر مالی سعی در برپائی مجالس امام حسین « ع » را دارند . در شهرستان جم معمولا تا شب سیزدهم محرم روضه خوانی برپاست .
شب اول که وارد حسینیه شدم خیلی راحت و خیلی با احساس در مراسم روضه خوانی شرکت نموده و بعد از پذیرایی و صرف شام به خانه برگشتم . همسایه ام را دیدم که سراسیمه است ،دلیلش را پرسیدم ،گفت نمی دانم به روضه امام حسین بروم یا بمانم و نگهبانی از بز و گوسفندانم بدهم . آخه میدونی من چند تا حیوان نگه داشته بودم که در شب های محرم نذر امام حسین «ع» و حضرت عباس « ع » نمایم . اما اکنون که از حسینیه برگشته ام می بینم دزد همه آنها را برده است . اینجا بود که من هم ماندم فردا شب به حسینیه بروم یا از بز و گوسفندانم مواظبت کنم . آخه من فقط از همین راه مایحتاج خانواده ام را تامین می نمایم .
اکنون شما به من بگوئید بروم روضه یا بمانم در خانه . همه اموالم به فدای امام حسین «ع» . با خودم گفتم مهم نیست بگذار من به روضه بروم و دزدان واگذارشان می کنم به صاحب عزا . ….