• امروز : جمعه - ۱۸ آبان - ۱۴۰۳
  • برابر با : 7 - جماد أول - 1446
  • برابر با : Friday - 8 November - 2024
11

من رای می دهم ولی نه به آنان که مشتاق رای من اند …

  • کد خبر : 980
  • 07 اسفند 1390 - 10:54

مدتی است که با خود کلنجار می روم رای بدهم یا ندهم. جمی را انتخاب کنم یا کنگانی. از یک طرف سرنوشت یک ملت را می بینم و از سویی، جماعتی را که قرار است سرنوشت مردم را در ید قدرت خود بگیرند. کدام یک از این چکمه پوشان عرصه ی سخت نمایندگی می توانند به کشور من ، به مردم کشورم ،به شهر من و بی هیچ تعارف به من کمک کنند. از کجا بدانم در پس این ظاهر بزک کرده ی انتخاباتی، دایه دلسوزی نهفته است و گرگ به لباس بره در نیامده است. از کجا بدانم آنکه از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده لاجرم از فیلتر انسانیت و فتوت هم عبور کرده است.چطور باور کنم انکه امروز ردای انسان دوستی به تن دارد همان کسی است که پس از انتخاب شدن، ردای عجب و خیره سری به تن نمی کند و در فکر جبران میلیون ها تومان هزینه تبلیغات انتخابات از صدقه سر این مردم نخواهد بود. چگونه بدانم مسند نشینی و در بزم بزرگان بودن، یادش نمی برد که برای مردمش باید کاری کند؟ با کدام معیار سره از ناسره تشخیص دهم. اکنون تمامی این جماعت دلسوز و مهربان، حکم عسلی را دارند که گویا ناخالصیشان را باید آزمایشگاه تشخیص دهد. چه باید کرد؟

مدتی است که با خود کلنجار می روم رای بدهم یا ندهم. جمی را انتخاب کنم یا کنگانی. از یک طرف سرنوشت یک ملت را می بینم و از سویی، جماعتی را که قرار است سرنوشت مردم را در ید قدرت خود بگیرند. کدام یک از این چکمه پوشان عرصه ی سخت نمایندگی می توانند به کشور من ، به مردم کشورم ،به شهر من و بی هیچ تعارف به من کمک کنند. از کجا بدانم در پس این ظاهر بزک کرده ی انتخاباتی، دایه دلسوزی نهفته است و گرگ به لباس بره در نیامده است. از کجا بدانم آنکه از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده لاجرم از فیلتر انسانیت و فتوت هم عبور کرده است.چطور باور کنم انکه امروز ردای انسان دوستی به تن دارد همان کسی است که پس از انتخاب شدن، ردای عجب و خیره سری به تن نمی کند و در فکر جبران میلیون ها تومان هزینه تبلیغات انتخابات از صدقه سر این مردم نخواهد بود. چگونه بدانم مسند نشینی و در بزم بزرگان بودن، یادش نمی برد که برای مردمش باید کاری کند؟ با کدام معیار سره از ناسره تشخیص دهم. اکنون تمامی این جماعت دلسوز و مهربان، حکم عسلی را دارند که گویا ناخالصیشان را باید آزمایشگاه تشخیص دهد. چه باید کرد؟

دیروز گذری به مرکز شهر داشتم و در میان ترافیک ماشین و جمعیت، خود را مواجه با سیل کاغذها و کارتهایی دیدم که گاه و بی گاه بی هیچ پرسش به داخل اتومبیل های مردمان سرازیر و چند قدم آنسوتر مچاله شده به بیرون پرت می شد. کمی آنطرفتر صدای آهنگ های انقلابی بر روی چندین باند، توجه حس شنوایی ام را به خود جلب کرد. هر چه نزدیکتر می شدم صدا مهیب تر و گوشخراش تر می شد. با خود گفتم چه محشر کبرایی است انتخابات. رقابت را به معنای واقعی حس کردم. تمام این جماعت نامزد، هر کدام به نحوی تلاش می کردند تا نشان دهند که برای پیروزی در انتخابات وارد معرکه شده اند و هر یک خود را در وصال به معشوق!!! محق تر می دانند. ناخودآگاه به گذشته کشیده شدم. نه خیلی دور، همین ده، پانزده ، بیست ، بیست و پنج سال اخیر را می گویم. پس از هر چهار گردش زمین به دور خورشید، من که برای آسفالت روستایم ،برای جابه جایی یک پایه برق ، برای یک کنتور آب و برای هزاران ناچیز دیگر به دریوزگی این اداره و آن اداره گرفتارم و مرتب با پاسهای کوتاه و بلند به این سو و آن سو ارسال می گردم به ناگاه و به صورت معجزه آسا ولی نعمت خوانده شده و با محبت زاید الوصفی مورد عنایت خاصه قرارمی گیرم. جماعت نامزد هر کدام با آب و تاب و ولع خاص سخن از مشکلات من می گویند و همانجا هم نسخه می پیچند و قول ها می دهند از برای حل. می دانم که بسیاری از این سخنان دلخوشکنک من است و نماینده را چه ارتباطی به ایزوگام خانه من. اما چرا هنوز این حیله های نخ نما بر من کارگر می افتد سوالی است که باید روزی به آن پاسخ دهم.

راستی مگر نمایندگی چه دارد که گاهی برخی از این جماعت نامزد حاضرند به هر کار درست و نادرست دست زنند تا این عروس ۴ ساله را به همراه هر آنچه با خود دارد در آغوش بکشند. چه می شود که برای نمایندگی مردم اینقدر هزینه می کنند. واقعا می خواهند به تعبیر پیر دلیرمان، نوکری ولی نعمتان کنند یا اینکه هوس سروری فرودستان دارند؟!

دوباره به گذشته باز می گردم به جایی که رادمردی به بزرگی تاریخ چنین فرمود: (مردم چونان گوسفندان گرگ زده گرداگردم را گرفتند و زمام امور خود را به سویم افکندند و سرانجام خلافت را بر من تحمیل کردند.)

چه تشابهی است میان آن انتخاب و این انتخاب. آنجا نماینده را مردم انتخاب کردند و اینجا برخی به زور خود را منتخب می کنند. آنجا برای احقاق حق ستمدیده ، می جنگیدند و اینجا برای ریاست بر کرسی دنیا. بی گمان اگر چنین نبود اینهمه وعده های پوشالی و دروغین دهان به دهان نمی گشت و این سان بیت المال مسلمین بر کف خیابان و در و دیوار و خانه های مردم حیف و میل نمی شد. کاش اجازه می دادند مردم به خود شان رای دهند نه به تبلیغات رنگین و وعده های چندین. نمی دانم چرا تا کوس انتخابات نواخته می شود، گاها جماعتی معلوم الحال را بر درب خانه راهیان خانه ملت می بینم که در وصفشان می توان گفت (عصا از کور می دزدند.)

باورم این است که اگر نیک بنگریم نوکری ملت و خدمت به خلق الله را جز اجری نزد خدا ، هیچ نیست که بی شک اگر در این مسیر از عهده بر نیاییم جوابی در نزد خالق نخواهیم داشت. و یقینا به تعبیرمولای متقیان : آنکه بر مقامی تکیه زند و بداند شایسته تر از او برای این مقام وجود دارد خائن است.

پس التماس، تملق، دروغ، تبلیغات رنگین و هزینه های آنچنانی نه برای خدمت که برای جیفه دنیاست.مراقب باشیم و بدانیم که در تمام دنیا،خدمتکار پول می گیرد و کار می کند !!! و هر گز پول نمی دهد.

اما بیایید دوباره بخوانیم و هزار بار از روی آن بنویسیم تا یادمان نرود و دوباره از یک سوراخ گزیده نشویم:

من رای نمی دهم به آنکس که همرهانش ناپاک اند که خوب گفته شاعر: (تو اول بگو با کیان زیستی            پس آنکه بگویم که تو کیستی)

من رای نمی دهم به کسی که با ثروتش، پلکان مجلس را برای جلوس، فرش می کند(چه آنکه سوار از پیاده بی گمان بی خبر است)

من رای نمی دهم آنکه را بی خبر از حال من است ( که قانون نوشتن از روی دست دیگران مصیبت به بار می آورد)

من رای نمی دهم آنکه ، دروغ و وعده های توخالی را افیون توده های مردم می داند ( که بر حسب سخن مولای متقیان “حب مقام عامل دروغگویی” است)

من اما رای می دهم ولی نه به آنان که مشتاق رای من اند …


 

{jcomments on}

لینک کوتاه : https://avayebushehr.ir/?p=980

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در آوای بوشهر منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.