• امروز : شنبه - ۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 12 - شوال - 1445
  • برابر با : Saturday - 20 April - 2024
14
یادداشت

مدیریت جهادی چه تناسبی با بیل و سطل دارد؟!

  • کد خبر : 13019
  • 11 شهریور 1399 - 11:21
مدیری که از مدیریت امکانات و نیروی انسانی و اختیارات قانونی اش مستاصل باشد به جای کت و شلوار، ده دست لباس معدن و ضد آتش هم بپوشد و بیل و کلنگ و سطل دست بگیرد و به وسط معرکه بیاید سودی که نخواهد بخشید، هیچ، درد را هم افزون می کند.

مصطفی ارجمند
در روزهای گذشته و پس از آتش سوزی رخ داده در یکی از باغ های جم، سرهنگ احمد اسدی فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه جم در متنی با ادبیاتی تند به مسئولان انتقاد کرد.

وی در متن منتشر شده در یکی از گروه های واتس اپی نوشت:
“دیروز فقط هلال احمر و بسیج و آتش نشانی بود و چه اشکال داره مسولین ما به جای کت وشلوار شیک یه بار هم لباس کار و جهاد بپوشند وبه عشق کمک به مردم، همپای نیروهای هلال و بسیج بیل به دست در صحنه کار کنند؟ مگر از کلاس می افتند یا کسرشان شان می شود؟!”

تصویری از سرهنگ اسدی فرمانده سپاه جم در حین اطفا حریق/منبع فضای مجازی


برای اینکه بدانیم سخنان فرمانده سپاه جم چه میزان با مفهوم مدیریت جهادی مطابقت دارد کافی است سخنان رهبر انقلاب در مورد مدیریت جهادی را بازخوانی کنیم:

“برای شکوفایی اقتصاد کشور، به کاری احتیاج داریم که هم مجاهدانه باشد، هم عالمانه باشد. با تنبلی، با بی‌حالی، کم‌انگیزگی، مسئله‌ی اقتصاد کشور حل نخواهد شد. کار جهادی باید انجام بگیرد، مدیریّتهای جهادی باید بر مسائل اقتصادی کشور احاطه داشته باشند، تصمیم‌گیری کنند…
کار جهادی یعنی کاری که هم در آن تلاش هست، خستگی‌ناپذیری هست، هم اخلاص هست؛ انسان میفهمد که برای خودش، برای پُر کردن کیسه‌ی خودش کار نمی کند، دارد برای مردم کار می کند، برای خدا کار می کند؛ هم این، و هم عالمانه؛ یعنی بنشینند و با موازین علمی، با شیوه‌ی دقیق عالمانه راه‌های صحیح را پیدا کنند؛ هم باسواد باشند، کارآمد باشند، هم امکانات گوناگونی داشته باشند.” رهبر انقلاب/ اول فرودین ۹۸

برای درک بهتر تفاوت کار جهادی و کار بیل و کلنگی و سطلی نکات زیر قابل ذکر است:
اول: بررسی سخنان رهبر انقلاب طی سال های اخیر نشان می دهد مفهوم کار جهادی در هر حوزه متفاوت است؛ در حوزه مدیریت یک معنا دارد در حوزه فرهنگ یک معنا در حوزه سیاست ورزی یک معنا، در حوزه اقتصاد و علم و … هم یک معنای دیگر… خلط این مفاهیم بی نظمی می سازد و به قهقرا منجر می شود.

دوم: اینکه تصور کنیم مدیریت جهادی یعنی تلاش برای خاموش کردن هکتارها باغ در محاصره آتش با سطل، اگر چه در ظاهر کاری جهادی است اما به هیچ وجه به معنای مدیریت نیست چه برسد به مدیریت جهادی. نام این رفتار در اعلای آن، می شود همدلی مشفقانه که اگر به رفع مشکل بینجامد ستودنی است و اگر مثل آتش سوزی چندهکتاری، قطره در مقابل دریا باشد هم نامش تلاشی بی سرانجام است.

مدیریت جهادی و کار جهادی در سطح مدیریت یعنی برنامه ریزی عالمانه، تامین امکانات و تصمیم گیری به موقع برای رفع مشکلات و توسعه جامعه! برای کسی که آتش به مالش رسیده فرقی نمی کند مدیر در دل آتش است یا روی مبل خانه اش لم داده! هدف کاستن از درد است؛ یکی از روی مبل و با تصمیمش انجامش می دهد و دیگری در دل آتش … مدیریت یعنی تمرکز همه ابزارها برای رفع مشکل. برای مردم نتیجه مهم است.
مدیری که از مدیریت امکانات و نیروی انسانی و اختیارات قانونی اش مستاصل باشد به جای کت و شلوار، ده دست لباس معدن و ضد آتش هم بپوشد و بیل و کلنگ و سطل دست بگیرد و به وسط معرکه بیاید سودی که نخواهد بخشید، هیچ، درد را هم افزون می کند.

سوم: در موضوع خاص آتش سوزی باغ خانیچه جم هم مدیر دو وظیفه جهادی داشته و دارد: اول تدبیر برای عدم وقوع بحران و برنامه ریزی برای پیشبینی آسیب ها و تبعات آن پیش از وقوع که نام آن می شود پدافند غیر عامل و دوم اقدام همه جانبه و دقیق برای رفع بحران و کاهش خسارت ها در کمترین زمان ممکن.
پس از پایان هر بحران هم مدیر باید بررسی کند چه مقدار خود در این بحران مقصر بوده و چه میزان موانع واقعی و غیر واقعی مثل کمبود تجهیزات، کیفیت راه و ضعف آموزش و هماهنگی سبب ساز بوده است تا در بحران بعدی عملکردی بهتر و مطلوب تر ارائه شود.

چهارم: با فرمانده محترم هم عقیده ام که اگر مدیر لباس کار و جهاد بپوشد نه از کلاس مدیر می کاهد نه کسر شان است اما نکته مغفول این است که اساسا شان مسئول اصلا کلاس گذاشتن و بیل زدن و سطل بردن نیست که با لباس کار پوشیدن یا نپوشیدن قابل قیاس و بررسی باشد. مدیر قرار است مدیریت کند. اگر مدیری بتواند با ابزارهای موجود تصمیمی فراتر و مطلوب تر از انتظارات قانونی و عادی بگیرد و بحرانی را زودتر فروبکاهد مدیر جهادی است و هر باوری جز این نقض غرض است.

پنجم: اخلاص و زهد و پارسایی صفات فردی بزرگی برای مدیریت است اما هیچکدام از این صفات، به تنهایی مدیریت زا نیست چه آنکه با مطالعه ای در تاریخ اسلام هم به نمونه های بزرگی از زاهدان بی تدبیر و درک می رسیم که در برهه هایی حساس مدیر حکومت اسلامی را به قربانگاه بی بصیرتی شان برده اند و جامعه ای را از نعمت مدیریتی بی همتا محروم ساخته اند.

برای فهم این معنا به روایتی از حضرت رضا(ع) اکتفا می کنم:
“در زمان مأمون، جمعی از صوفیان بر امام رضا(ع) وارد شدند.
به حضرت گفتند: امیرالمؤمنین مأمون در تأملاتش در زمینه حکومت به این نکته رسیده که شایسته ترین افرادی که لایق این حکومتی که خداوند به ایشان عطا کرده اهل بیت پیامبر (ص) هستند و از بین اهل بیت پیامبر، شما از همه شایسته تر هستید و تصمیم دارد حکومت را به شما واگذار کند.
اما شما باید بدانید که مردم به امام و رهبری نیاز دارند که طعامش ساده، لباسش خشن، مرکبش حمار بوده و خود به عیادت بیماران رفته و خلاصه ، مشی و مرامش سادگی و بی آلایشی باشد.
حضرت اینطور پاسخ شان را دادند:

یوسف (ع) پیامبری از صالحان بود، لباسی از دیبا و زربفت می پوشید و بر بالشهای نرم و حریر آل فرعون تکیه می زد.
وای بر شما! مهمترین چیزی که از حاکم و رهبر جامعه باید انتظار داشت: ایجاد قسط و عدالت است؛ سخنش با صداقت، حکمش با عدالت، به وعده هایش، وفادار باشد.”

و صد البته زهد و تقوا را با تظاهر و نمایش میانه ای نیست که زاهدان پاک سرشت هر چه کرده اند در خفا کرده اند.

لینک کوتاه : https://avayebushehr.ir/?p=13019

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در آوای بوشهر منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.