به گزارش خبرنگار آوای جم : من هم مثل همه شما عزیزان پنجشنبه ها می روم به سراغ اموات مخصوصا پدرم که در جوار آرامگاه شاعر ی است از خطه جم . خیلی از شما روستای باریکان شهرستان جم را بلدید ، آنجا یکی از شعرای بزرگ شهرستان جم به نام نوروز فتحی آرمیده است .اما باید بگویم که هیچ کس نمی داند کدام قبر از آن مرد روشن دل ، شاعر دوبیتی گوی جمی است . می دانید چرا ؟ زیرا از همان روز که ایشان دفن شد تا کنون ،هیچ کسی نه فامیل و بستگان نه اهالی ادب و شعر برایش سنگ قبری تهیه نکرده اند . اکنون روی سخنم با همه کسانی است مخصوصاً اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ، انجمن ادبی و کسانی که شعرا و چهره های فرهیخته را دوست دارند ، اگر از من و شما بعنوان یک جمی سئوال کنند ؟ چه بگوییم .
چند دوبیتی ناز و پر مغز از شاعر روشن ضمیر نوروز فتحی :
لبش چون غنچه شبنم ندیده نسیم صبح بر وی ناوزیده
بجای شبنم اشک چشم فتحی بروی لعل می گونش چکیده
************************************************
قدت ای دوست همچون شاخ شمشاد نظر تا بر قد سرو تو افتاد
دلم بربودی ای شیرین ز فتحی شدم مفتون عشقت همچو فرهاد
************************************************
پس از مرگم نگار مه جبینم گذر بر تربت عزم رمیمم
بگو فتحی سر از تربت برون آر من آن دلدارِ با خود هم قرینم
****************************************************
دو زلف دلبر ترسایی من شده سرمایه رسوایی من
رخش بربوده آرامش زفتحی خیالش مونس تنهایی من
*******************************************************
زندگی نامه شاعر روشن دل روستای کوری حیاتی
نوروز فتحی فرزند علی از طایفه شیخ حیات محمد درویشی جمی که زندگی نامه وی بر این منوال است
نامبرده در اوایل طفولیت با از دست دادن پدر و مادر و نرم کردن سرپنجه و مشکلات زندگی به منزل عمویش بنام غلامعلی برده میشود در آن زمان سن وی بیش از ۵ سال نبوده بر اثر چشم درد و نبودن امکانات پزشکی از هر دو چشم مأیوس میگردد تا سن ۷ سالگی در خانه عمویش بود ولی بر اثر قحط سالی و مشکلات زندگی، عموی وی از عهدهی نگهداری ایشان بر نیامده و نامبرده را به کدخدا و بزرگ طایفه شیخ حیات بنام حاج حسین حیاتی میسپارد و در سن ۷ سالگی در کنف کفالت کدخدای مذکور درمیآید در آن سن تا پایان عمرش در خانه حاج حسین حیاتی و پسرش حسن حیاتی بوده است .
نوروز فتحی گرچه از چشم بصری مأیوس بوده ولی از روشن دلی بصیرت برخوردار بود چون در آن زمان رسم بوده است که در مجالس و محافل آن منطقه جلسه کتاب خوانی و بحث دانش رواج داشته و نوروز هم همیشه در جلسه کدخدای محل حاضر بوده با فرا گیری از لغات و عبارات کتابهایی که در آنجا خوانده میشده با فرا گیری ذهنی برخوردار میگردد که در ایام جوانی که به سن ۱۸ تا ۲۰ سالگی میرسد مبادرت به سرودن اشعارها و دو بیتیهایی مینماید .
نام برده با وصف اینکه از چشم ظاهری بهره ای نبرده بود . ولی فاصله کوچهها و خانههای محل و حتی فاصله بین روستاها از این روستا به آن روستا طی مینمود و افرادهایی که یک بار با آنها برخورد کرده بود به وسیله شامهی تیزی که داشت آنها را میشناخت بدون آنکه با او حرفی بزند ایشان فردی خوش ذوق و خوش سلیقه بود که همیشه دارای اسلحه کمری میبود یکی از خوش سلیقیهای ایشان در فن لایروبی قنوات و کندن چاه مهارتی خواص داشت .
یکی از مهارتهای ایشان این بود که با کمانهای لاستیکی که درست کرده بود گنجشک را با سنگ میزد مثلاً گنجشکها در جایی نشسته بودند با شنیدن صدای آنها سنگ را در کفه لاستیکی میگذاشت و به طرف آنها پرتاب میکرد حتماً به یکی از آنها برخورد میکرد.
ایشان تا زمان مرگ ازدواج نکرد هر چه به وی پیشنهاد ازدواج میدادند حاضر نمیشد و میگفت: آن دخترهایی که میخواهم آنها مرا نمیخواهند آنهایی که حاضر ازدواج با من هستند من آنها را نمیخواهم. از ایشان سئوال میشد که چرا نمیخواهی ؟ میگفت من زنی میخواهم که گفتار مرا درک کند.
وی در سن ۶۰ سالگی دنیا را بدرود گفت
برگرفته از سخنان مرحوم حاج حسن حیاتی
باتشکر از آقای حسین رفعتی – حسن حیاتی
{jcomments on}
با سلام و درود فراوان. خدا رحمت شون کنه ایشون از مفاخر جنوب ایران هستن و اشعار ایشان در زمره بهترین دوبیتی هاست. شاعری عاشق پیشه و شوریده که ذوقی اعجاب انگیز داشته است. امید که بیش از پیش همگان با ذوق ادبی و شخصیت این بزرگ مرد ادبیات جنوب آشنا شوند. حق نگهدارتان