جــم، جادوی جاودانهی جمشیدی
حسین زارعی
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران، دانشجوی کارشناسی حقوق
و دبیر تاریخ آموزش و پرورش شهر جم
مقدّمه:
تاریخ تنها بیان گذشته نیست. تاریخ امتداد و ادامه گذشته در زمان حال و آینده ماست و ما در میانه این جریان قرار داریم.
آگاهی و شناخت تاریخ و جغرافیای یک منطقه که مجموعه ای از اطلاعات پیرامون روابط انسانی و سوابق اداری ـ اجتماعی یک قوم یا جامعه در بستر طبیعی یا زیست محیطی است، در حقیقت تبیین هویت یک جامعه در منطقه است؛ چه جامعه و منطقه ای که فاقد شناسنامه و جغرافیای تاریخی باشد، جامعه ای بی هویت خواهد بود که اصل ریشه ی خود را فراموش کرد ه و قادر به باز شناخت استعداد ها و ضعف و قدرت خود نخواهد بود و در نتیجه درمورد آینده سازی و بهسازی حال آن نمی توان اقداماتی شایان انجام داد.
بنابراین ضروری است که موقعیت های جغرافیایی و تاریخی هر منطقه مورد بازبینی و بررسی قرار گیرد تا بر اساس«گذشته چراغ راه آینده» بتوان چشم انداز روشن و امیدواری را برای زندگی و عمران وآبادی ترسیم نمود .
آشنایی با پیشینه و دورنمایی از تاریخ شهرستان جم که پیش روی شماست ، حاوی اطلاعات کم و بیش ضروری و لازمی است که در حد امکان دقیق و در مواردی کلی و شتاب زده است که حتم می توانست بسیار گستردهتر و موشکافانهتر ارائه گردد؛ اما به دلیل کمیابی منابع و مستندات مورد نیاز، از پرداختن عمیق به گستره ی تاریخ و فرهنگ آن پرهیز شد.
بررسی حاضر شامل چند قسمت به شرح زیر می باشد:
الف: موقعیت جغرافیایی جم
ب: تاریخ و جغرافیای تاریخی جم
ج: نگاهی مختصر به اوضاع سیاسی و اجتماعی جم
د: : بررسی تطبیقی عنوان جم با جمشید پادشاه عصر پیشدادی
الف)موقعیت جغرافیایی:
شهرستان جم با مساحتی حدود هزار و هشت کیلومتر مربع بین ۵۲ درجه و ۱۹ دقیقه طول شرقی و ۲۸ درجه و ۱۵ دقیقه عرض شمالی از نصف النهار گرینویچ درجنوب شرقی استان بوشهر قرار دارد.
جم از لحاظ مساحت، هفتمین شهرستان استان بوشهر محسوب میگردد که قریب ۲/۶ درصد کل مساحت استان را به خود اختصاص داده است.
این شهرستان، از سمت شرق و شمال شرقی به شهرستان «مُهر»، از سمت شمال غربی به شهرستان دشتی، از سمت غرب به شهرستان دیّر، از سمت جنوب و جنوب شرقی به شهرستان«کنگان» محدود می شود.
شهرستان جم به لحاظ هشتصد و پنجاه پا ارتفاع از سطح دریا و کوهستانی بودن، از آب و هوای نسبتاً معتدل برخوردار است که در مقایسه با دیگر نقاط استان بوشهر محیط مناسبتری برای زندگی است و منطقه ییلاقی به شمار می رود.
وجود قنات های آب شیرین به تعداد قابل توجّه در گذشته و خاک مستّعد آن، شرایط مناسبی را برای کشاورزی ایجاد نموده است. به طوری که انواع درختان گرمسیری و سردسیری در آن قابل کشت است.کشت انواع مرکبات، نخل، برنج، ذرّت، انواع سبزیجات و گونههای مختلفی از قبیل: موز، پسته، سرو، کاج و زیتون، شرایط طبیعی منحصر به فردی را به وجود آورده است.
ناگفته نماند کشاورزی این شهرستان به علت احداث پالایشگاه عظیم گاز و شهرک های وابسته و پتروشیمی پارس جنوبی، رونق گذشته را ندارد. علاوه بر استعدادهای کشاورزی، معادن غیر فلزی گوناگون از قبیل سنگ آهک، سنگ گچ، سنگلاشه، رس و… در این شهرستان یافت میشود که پتانسیل قابل توجهی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم ایجاد کرده است.
تنها رودخانهی بزرگ جم که از رودهای کوچک متعدد نیز تغذیه می شود که به رودخانه گَپ مشهور است و بیشتر ایام سال خشک میباشد، مسافت پنجاه کیلو متری«کوهپایه هفت چاه» تا آخرین آبادی «بخش ریز» موسوم به گلوبردکان(گلی بردکان) را میپیماید، به سمت دشتی و روستای باغان هدایت میشود و از آنجا به رود مُند میپیوندد.
پالایشگاه گاز که باعث تغییر ساختار اقتصادی شهرستان از کشاورزی به صنعتی و تغییر شیوه زندگی شده است، زمینهی توسعه و عمران و آبادی شهرستان را فراهم ساخته است. این پالایشگاه که از میادین گازی نار و کنگان بهره برداری، و به عنوان بزرگترین پالایشگاه گاز در خاورمیانه و دومین پالایشگاه در جهان قلمداد میشود، ضمن ایفای نقش مهمی در سطح منطقهای و ملی، موجب ایجاد اشتغال و تحرّک بیشتر اقتصادی در سطح استان و استانهای همجوار شده است. ایجاد شرکت های سه گانه گاز، پارس جنوبی و پتروشیمی، ترکیب جمعیتی این شهرستان را نیز دستخوش تغییراتی کرده است.
شهرستان جم از دو بخش «مرکزی» و «ریز»؛ سه شهر، پنج دهستان، و یکصد بیست و نه روستا تشکیل گردیده است. ۵۴ درصد جمعیت شهرستان در گروه سنی پانزده تا شصت و چهار سال قرار دارند و در حال حاضرحدود ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد.
ب)تاریخ و جغرافیای تاریخی جم:
«جم» در بیشتر کتب تاریخی و جغرافیایی به همین نام آمده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
ـ در کتاب حدودالعالم من المشرق الی المغرب که در سال ۳۷۲هـ.ق تالیف یافته و مؤلف آن ناشناس مانده است، از جم چنین یاد کرده و گفتهاست «… جم، کران، حرمک شهرکهایی هستند از حدود سیراف، آبادان و با مردم بسیار… »
ـ ابواسحاق ابراهیم اصطخری، در کتاب «مسالک و ممالک» در توصیف سیراف از «جم» چنین یاد کرده است: «… در سیراف هیچ درخت نباشد ولی بر شهر، کوهی مُشرف است که آن را جم خوانند. همهی میوه و آب شهر از آن کوه بود… .»
ـ در کتاب جغرافیای تاریخی سیراف تألیف محمد حسن سمسار نیز آمده است که در اطراف «سیراف» هیچ گونه محصول کشاورزی به عمل نمی آید. قنات و چاه های کنده شده در سنگ نیز نمیتوانست به تنهایی آب آشامیدنی شهر پر جمعیت سیراف را تأمین کند. به ناچار، آب آشامیدنی و دیگر احتیاجات مردم چون غلّات، میوه و سبزی، لبنیات، و دیگر مواد غذایی را باید از خارج از شهر سیراف وارد کرد که این مواد غذایی و آب آشامیدنی مردم سیراف از ناحیه «جم»که از نواحی بسیار خوش آب و هوا در نزدیکی سیراف است، تأمین می شود.
ـ علاوه بر موارد ذکر شده در دیگر کتب جغرافیایی از قبیل مُعجم البلدان یاقوت حَموی، مختصر البلدان ابن فقیه همدانی، فارسنامه ناصری تألیف حسن حسینی فسایی، سفر نامه ابن حُوقل تحت عنوان «ایران در صورهالارض»، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی تالیف گای ِلسترنج و… راجع به جم و جغرافیای تاریخی آن مطالبی ذکر شده است که همه بازگو کننده آبادی، سرسبزی، حاصلخیزی، خوش آب و هوایی و قدمت زیاد جم می باشد.
از مجموع اشارات فوق بر میآید که آثار باستانی جم مربوط به دورهی ساسانی است که با آثار مشابه آن دوره در دیگر نقاط کشور همخوانی دارد.
برای مثال، چاه های سنگی و قنوات واقع در کوهستان های جم با آثار بندر طاهری «سیراف» همانند است. البته آثار حیات اجتماعی و شهرنشینی، قبل از دورهی ساسانی نیز در جم مشاهده میشود. از جملهی این آثار، گورستانهای قدیمی و آثار شهرکهای باستانی که در منطقهی جم به گور فرنگ (قبر فرنگ) مشهور است و منتسب به اقوام «یهود» میباشد. در دوران اسلامی و به خصوص تا قرن چهارم هـ.ق که بندر «سیراف» آباد و مرکز تجاری و اقتصادی خلیج فارس بوده است، نام «جم»، همواره با سیراف همراه بوده است. راه مشهور تجاری گورـ سیراف، که مربوط به عهد ساسانی است و توسط «لوئی واندر برگ» بلژیکی کشف و عکسبرداری شده است، از جم عبور می کرده است.
ج) اوضاع سیاسی ـ اجتماعی:
در بررسی آثار و نوشته های تاریخی، نام «جم»، از قدمت زیادی برخوردار است. با افول خورشید تمدن سیراف از سرنوشت تاریخی جم، اطلاع چندانی در دست نیست.
یکی از دوران درخشان«جم» مربوط به دوره حکمرانی «محمد علی خان پریشان» در حکومت «قاجاریان» است که به آن اشارهی کوتاهی میشود.
در طول تاریخ، نام جم با نام سیراف ملازم میباشد. این ارتباط تأثیر زیادی بر نحوهی ادارهی این دو منطقه داشته و سرنوشت مشترکی را برای آن ها به دنبال داشت. در این دوران، سه قدرت منطقهای را می توان در اطراف جم و ریز ملاحظه نمود که قطعاً در مناسبات مردم این منطقه با اطراف «جم» مؤثر بوده است. قدرت های محلی و منطقهای کنگان، دشتی و گله دار، که در مقاطع مختلف بنا به مواضع رسمی و غیر رسمی بر منطقه جم و ریز اعمال نفوذ و حاکمیت میکردند، جم بیشتر بین کنگان و گله دار مطرح بوده است. زیرا اغلب، بین حکومت های «کنگان» و «دشتی» مورد توجه قرار میگرفته که در تقسیمات کشوری، ایالت فارس این موقعیتها را مشخص می کرده است.
با ظهور سلسله صفویه در تاریخ ایران و در پیش گرفتن سیاست جابجایی عشایر، طایفه ای موسوم به «مَدگُماری» در جم از «ایلات بختیاری» به این منطقه مهاجرت نموده و باگذشت زمان، مالکیت و حاکمیت «جم» را به دست گرفته، اثرات قابل توجهی در عمران و آبادی منطقه گذاشتهاند. از جمله اقدامات آنان احیاء کشاورزی جم و احداث و تعمیر قنوات آب بوده است. همزمان با تقویت موقعیت سیاسی و اجتماعی جم در برابر مناطق همجوار، اختلافات قبیلهای و درگیریهای قومی بین تیره های منشعب از طایفه ی مذکور نیز شدت یافته که این امر موجب قتلها و خونریزی های بسیاری شده است. طایفهی«مدگماری»که از شش تیره تشکیل شده است، چنان دچار چالشهای درونی شده و در دفع همدیگر تلاش نمودهاند که در رقابتهای منطقه ای، دیگران میتوانستند از این نقطه ضعف، نهایت استفاده نموده و ضمن تشدید اختلافات بین آنها بهره برداری لازم نمایند. بیشترین دخالت در این رابطه از سوی شیوخ آل نسور کنگانی صورت پذیرفته است.
مورد دیگری که منجر به برخورد بین مردم جم با ترکهای قشقایی شد، ادّعای «صوله الدوله قشقایی» نسبت به وصول «مالیات» از منطقهی جم بوده است که در سال ۱۳۰۰هـ.ش اتفاق افتاده است. صولت الدوله مدّعی بوده است که حوزهی نفوذ ملوک الطوایفی مناطق جنوبی فارس، شامل مناطق جم و ریز که متّصل به «فراشبند» و «فیروز آباد» است توسعه دارد و وصول مالیات این مناطق به طور سالیانه خواستار بود. چون مرد جم، زیر بار این خواسته نمیرفتند و فشار صولت الدوله را نیز نمیتوانستند تحمّل نمایند، ناگزیر به منظور دادخواهی، به دربار و حکومت ایالتی فارس که به دست «قوام شیرازی» بود، پناه آوردند. امّا صولت الدوله با تبانی با قوام، تعدادی از اکابر جم را در شیراز دست گیر و زندانی نمود. سپس صولت الدوله فرزند ارشد خود «ناصر خان» را برای سرکوب مردم جم روانه کرد. عشایر قشقایی با به توپ بستن چند روستا و ویران کردن خانههای مردم و غارت نخیلات، خسارات زیادی به منطقه جم وارد کردند. عاقبت با پایمردی مردم، عشایر ناگزیر به عقب نشینی و ترک جم گردیدند.
خاک هنر پرور جم نیز زیستگاه و پروراننده ی علما، دانشمندان و شاعران بسیار بوده است که برای جلوگیری از اطالهی کلام، فقط به ذکر نام آن ها بسنده می کنیم.
شاعران و فاضلان برجسته ای چون: محمد علی خان پریشان، شیخ محمدحسین فاضل جمی، محمد شفیع شفیعی محسنی جمی و بسیاری دیگر از اهل ذوق و اندیشه بوده اند که آثار گرانبهایی در نظم و نثر از آن ها بر جای مانده است.
مردم شهرستان جم به غیرتمندی، مهماننوازی و ادب پروری، زبانزد و مشهور بوده و هستند. این ویژگی به علاوهی خصوصیات خاص اقلیمی و آب و هوایی، به خصوص در فصل زمستان و بهار، باعث شده است تا این منطقه هر ساله پذیرای جمعیت زیادی از میهمانانی باشند که برای گذراندن ایام بهاری، به طبیعت زیبای «جم» سفر می کنند.
وجود آثار باستانی از جمله قلعه و برج و بارو و دیوارهای ساروجی و قنات در پوز پدری (کوه پدری)، گلو قنات، قره چناق (رشته قنات هایی که بیش از دویست سال قدمت دارند)، حمام قاجاریه و جاذبههای سیاحتی و زیارتی، چون طبیعت زیبای گلو بردکان، منظرهی زیبای گودلهه و بیدخوار در فصل بهار و امام زاده «بی بی بانو» و امام زاده «پیر بیراهه» و.. .باعث شده است که نگاه مسافران بسیاری را به خود معطوف کند. امروز نگاه های اقتصادی و سیاسی بسیاری به این خطّه از میهن عزیزمان معطوف شده است. احداث برزگراه چهار باندی جم ـ عسلویه و اتصال آن به فیروزآباد و شیراز، در واقع احیاءهمان جاده ی باستانی دوره ی ساسانی است که میتواند آیندهای درخشان و چشم اندازی روشن را برای این شهرستان رقم بزند.
د: بررسی تطبیقی جم با جمشید پادشاه عصر پیشدادی
جم که شهری پرآوازه در ساحل خلیج فارس است نام خود را از جم یا جمشید پادشاه معروف عصر پیشدادیان دارد. نه تنها انطباق کامل نام این سرزمین با نام آن پادشاه مؤید چنین نظری است؛ بلکه آثار تاریخی منسوب به جمشید و نیز افسانهها و باورهای مردم جم نیز که به عصر جمشید شاه میرسد، هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد که نام کوه ناحیه و شهر جم مأخذ از نام جمشید است.
البتّه باید توجه داشت که چون جمشید پادشاه جهان بوده و بیش از هفتصد سال فرمانروایی کرده، نام او بر مکانهای مختلفی باقی مانده و نیز بسیاری از بنیادها و نهادهای فرهنگی ایرانیان به او نسبت داده شده است مثل برپایی عید نوروز. در آثاری چون شاهنامه فردوسی و فارسنامه ابن بلخی میتوان شرح مفصّلی از اقدامات جمشید و آنچه که بدست او بنا نهاده شده است را سراغ گرفت (۱) . امّا از همه مجموعه آثار و اخبار مربوط به جمشید در اینجا فقط به دو مقوله میپردازیم:
اوّل آنچه از احوال و آثار جمشید که با شهر جم ارتباط دارد و این از آن روست که چه به صورت میراث فرهنگی و آثار مادی و چه بهصورت خاطره قومی، فرهنگ مردم جم بیش از همه جا یادگارهای جمشید را در خود دارد.
دوّم آنکه شهر جم اساساً و از نظر جغرافیایی اهمیّت خود را بواسطه قرار داشتن در مجاورت خلیج فارس داراست و جمشید نیز فعالیّتهای زیادی در عرصه دریاها داشته است. لذا در اینجا اساس و تکیه بحث بر رابطه میان سرزمین جم، جمشید شاه و دریانوردی ایرانیان قدیم خواهد بود.
جم Jam لقبی است و صورت اصلی آن یم Yam است که در اسناد و ادبیات سانسکریت دیده میشود. جم Jam در اصل لغت به معنای همزاد یا بنابر معروف «دو قلو» است. زیرا پادشاه جم به همراه خواهرش جمک Jamak به دنیا آمد.
از آنجا که جم شخصیّتی جهانی داشته است در اعتقادات و افسانه های هندی نیز درباره او مطالبی وجود دارد. چنانکه در ادبیات سانسکریت او و خواهرش را یم Yam و یمک Yamak مینامند(۲). همه منابع قدیم نیز نام شهر جم را به همین صورت نوشتهاند فقط استخری در مسالک و ممالک آن را با تشدید میم ضبط کرده است.(۳) شاید دلیل این امر همان معنای همزاد بودن واژه جم میباشد زیرا هنوز هم در بعضی از لهجه های جنوب ایران واژه ی جمّولو Jammooloo با تبدیل «م» به «ب» به صورت جمبولو Jombooloo به معنای دو قلو رواج دارد. واژه اخیر به صورت جمبولی Jombooli هم دیده شده است. لازم به تذکّر است که دو قلو لغتی ترکی است(۴) و رواج آن باید در چند قرن اخیر بوده باشد نه در ادبیات قدیم فارسی.
پادشاه جم چون روزگار درازی فرمانروایی کرد و اقدامات بسیاری انجام داد که از آن جمله مطیع ساختن دیوها و وا داشتن آنها به کارهایی چون استخراج معادن و برآوردن مروارید از دریاها بود، جشن بزرگی بر پا کرد. او در آن جشن تاجی بر سر نهاد و بر تختی زرین نشست، لذا در برابر تابش خورشید، درخششی بسیار یافت. از این رو او را جمشید Jam_shid نامیدند که بر معنای تابش و درخشش جم است، مانند لغت خورشید.
اینکه نام شهری منسوب به این پادشاه را «جم» گذاشته اند نه جمشید، نشانگر آن است که شهر جم در اوایل پادشاهی او ساخته شده است نه اواخر آن، چنان که یادگار معروف آن پادشاه تخت جمشید است که بنایی معروف است و همگان با نام و نشان آن آشنا هستند.
از حدود تخت جمشید و شیراز دره ای گسترده و مسیری عمومی بسوی جنوب فارس امتداد مییابد که آن را جمکان Jam_kan میگفتند.درهّی جمکان که از یک سو به وسیله کوهستانهای ساحلی فارس و از سوی دیگر نواحی کوهستانی داراب محدود میگردد، نواحی فسا و جهرم و سیمکان را در برمیگیرد و در ساحل خلیج فارس به ناحیه ی عمومی سیراف باستان منتهی میگردد. منظور از ناحیه ی عمومی سیراف حد فاصل کنگان تا خلیج نای بند کنونی است .بدین ترتیب دره جمکان که آن نیز نام خود را از پادشاه جم دارد مرکزیت ایران باستان یعنی شهر استخر و تخت جمشید را به ساحل سیراف متصل می ساخت که نه تنها مهمترین منطقه تجاری و دریانوردی ایران بلکه جهان محسوب می شده است. آن مرکزیت یعنی شهر استخر و دربار تخت جمشید قرنها ثابت و بدون تغییر مانده اما نقطه ساحلی که عهده دار تجارت و دریانوردی می باشد، یعنی بندر ثابت و دایمی باقی نماند .زیرا شکل گیری یک بندر و تداوم رونق آن به عوامل متعددی بستگی داشت .از جمله آنکه شرایط امنیت و ارتباطات در نواحی پس کرانه آن چگونه باشد. رمز ترقّی یا زوال شهری مانند جم را نیز باید در همین امر دید. چنانکه در روزگاری بندر سیراف یعنی بندر طاهری کنونی ترقّی بسیار نمود. ترقّی سیراف و رونق بی مانند آن پیوندی تنگاتنگ با پیشرفت و آبادانی جم داشت .زیرا از یک سو گرمای شدید و طاقت فرسای سیراف با بهره گیری از آب و هوای معتدل و مطبوع جم قابل تحمل می باشد و لذا جم را ییلاق و سردسیر سیراف دانسته اند و از سوی دیگر تأمین غذای مردمان و مسافران به سیراف و بخصوص تدارک چهارپایان و کاروانیان فراوانی که از داخل کشور به سوی سیراف میرفتند و تنها برای سرزمین آباد، سرسبز و خرم جم امکان پذیر بود. دلیل اصلی این امر آن است که جم هر چند در ناحیه گرم و خشک ساحلی جنوب ایران واقع شده است اما چون بر فراز کوهی در ارتفاع بیش از ۱۰۰۰متر دارد از آب و هوای معتدلی برخوردار است. فاصله آن تا ساحل مقابل آن که بندر سیراف یا بندر طاهری است را یک منزل دانسته اند. در حالیکه از یک منزل نیز ممکن است کمتر باشد. لذا در شرایطی که بندر سیراف به دلیل کمبود جا، فقدان آب و علف کافی و گرمای طاقت فرسا، امکان اقامت برای کاروانیان را نداشت، آنها در جم اقامت میکردند. سپس با آماده شدن بار یا کشتی ها برای مسافرت که شرط اصلی آن وزیدن باد موافق در موقع معینی از سال بود، کاروانیان از جم به سیراف می رفتند و با توقفّی کوتاه یا بدون توقّف باز میگشتند. پرواضح است که به دلیل شرایطی که برای سیراف برشمردیم ،کاروانها نمیتوانستند مدتّها درسیراف در انتظار ورود کشتی ها بمانند یا آن اندازه کاروانهاو مال التجاره را در سیراف نگاه دارند تا فصل مناسب فرا رسد و باد موافق بوزد و کالاهای خود را صادر نمایند، تنها با بهره گیری از شرایط جغرافیایی جم، سیراف می توانست امور بازرگانی خود را برنامه ریزی و تنظیم کند. هر چند سیراف خود تاریخی کهن و مفصل دارد و سخن درباره آن را به مجالی دیگر موکول میکنم، امّا لازم است به این نکات توجه داشت که از نظر حدوث تاریخی شهر جم بر سیراف تقدّم دارد، زیرا جم منسوب به جمشید شاه است و سیراف به کیکاوس.
وجود دهها رشته قنات بزرگ و قدیمی با مهندسی و محاسبه بسیار عالی در جم نشان می دهد که تا چه اندازه دامنه فعالیت های انسانی و اقتصادی در این شهر بیش از نیازهای ساکنان دایمی آن بوده است. رونق توأمان جم و سیراف که با تکامل اقتصادی آنها همراه بود، حاکی از رابطهایاست که با رفت و امد کاروانها و نیز احتمالاً با ارسال پیامها به وسیله آتش از فراز کوهها صورت می گرفته است. استنباط نگارنده آن است که با توجه به امکانات و شرایط جغرافیایی جم، باید آن را قدیمی ترین شهر ایرانی بر کرانه خلیج فارس دانست و سیراف نیز بندر آن باید قلمداد گردد. توجه داشته باشید که هر چند امروزه بندرها را هم شهر می نامند؛ امّا بندر در اصل شهر دانسته نمی شده است . این امر توضیحی را طلب می کند که در اینجا از آن در می گذرم، فقط به این توضیح بسنده می کنم که از نظر تمدن ایرانی، شهر منسوب است به شهریار. یعنی شهر را باید شاهی ساخته باشد و قانون آن را نیز باید ابداع کرده باشد. بدین جهت شهرهای ایران را در دوره باستان شهرهای شاهی مینامند. فقط دوره سلوکیان از این قاعده مستثنی بوده است .از احوال و ضوابطی که برای ساخت شهر در تمدن ایرانی رعایت می شده، دسترسی شهر به کوهستان برای بهرهمندی از امکانات دفاعی، هوای سالم و نیز آب، علوفه و هیزم کافی است. در مجاورت خلیج فارس و درکوتاه ترین فاصله از آن شهر جم چنین شرایطی را دارد. چنین شهری با بهره گیری از یک بندر به دریا مرتبط میشد. سیراف بندر جم بود و زمانی که دو عامل زیر وجود داشت این تعامل و ارتباط و در نتیجه رونق مقابل وجود داشته است:
اوّل آنکه ممکن است جم و سیراف در یک مجموعه اقتصادی، ارتباطی و فرمانروایی بوده باشند.
دوّم آنکه شرایط ارتباطی، امنیتی و تدارکاتی حد فاصل استخر تا جم با مشکلی روبرو نشده باشد.
توضیح نکته دوّم آنکه هر چند شهرهایی چون فیروزآباد، جهرم، کازرون و امثال آن در مسیر دره جمکان، ارتباط استخر با جم و سیراف را ممکن میساختند، امّا شرایط اصلی ارتباطی، امنیتی و تدارکاتی این مسیر در دست دو اتحادیه عشایری قدیمی بود که در تاریخ ایران از آنان با نام کردان، شبا نکارگان و نیز زموم و رموم یاد شده است، در حد فاصل فیروزآباد تا بوشکان رم ذیوان یا رم شهریار واقع بود و در سمت جنوب تر از فیروزآباد تا لار رم کاروان قرار داشت.(۵) در هر دوره ای با توجه به قدرت حکومت مرکزی یا احوال این دو رم شهریار یا کاربان مسیر تجاری از استخر به ساحل دریا دچار تغییر می شد. چنانکه در مورد سیراف و جم منابع جغرافیایی تاریخی دوره اسلامی راههای متعددی را از شیراز به سیراف نام برده اند. فقط در بعضی از دورهها این راه از جم عبور کرده است.(۶)
امّا در اعصار باستانی، اوج رونق و شکوه جم به روزگار جمشید بود. آن هنگام که او ورجمکرد Var jam_kard را ساخت. بنا به نوشته اوستا چون جمشید حمارن را آبادان کرد و مردمان و حیوانات سالها در سلامتی و خرّمی زیستند، اهورامزدا به او خبر داد که سرمایی سخت فرا خواهد رسید. پس جمشید در سرزمینی سبز و خرم بنایی ساخت که در آن انسانها و حیوانات از سرما جان سالم بدر بردند.(۷) ورجمکرد یعنی«وری که جمشید ساخت شامل پناهگاهی، مجاری آب، روزنه هایی برای رسیدن نور و محل هایی برای نگهداری انسان و حیوان و آتش بود. آثار مجاری آبیاری و پناهگاهای کوهستانی منطقه جم بیشترین انطباق را با ورجمکرد نشان میدهد. طبیعت سبز و خرم و اعتدال هوای جم نیز با توصیفی که از ورجمکرد شده است شباهت دارد. جالب است بدانیم یکی از معانی «ور» در کنار معانی متعددی که برای آن بیان شده «ساحل دریا» است. چنانکه مسعود سعد سلمان میگوید:
چو کشتی از شکم وز بیخ دریا برون آیم به پیشت خشک زین ور(۸)
این نیز خود اثبات قرار داشتن ورجمکرد در کوهستان جم را بیشتر می کند. نیز باید توجه داشت که چون هدف از ساختن ورجمکرد نجات از سرما بوده است در جزیی ترین نقطه کشور و در کنار دریا آن هم در یک منطقه با آب و علف کافی مانند جم بهتر میسر بوده است.
شاید تحت تأثیر همین دوره سرمای طاقت فرسا که مسلماً در سمت شمال بیشتر بوده و اقامتی که جمشید در کنار خلیج فارس داشته به دریانوردی و فتوحات دریایی مشغول بود.(۹)
گذر کرد از آن پس به کشتی در آب چنین سال پنجه بورزید نیز ز کشور به کشور برآمد شتاب ندید از هنر بر خرد بسته چیز
متأسفانه ما از فعالیتهای دریایی جم که از جایی مانند شهر جم هدایت و تدارک میشده است اطلاعات کافی نداریم. همین قدر بر اساس گزارشی مبهم از داراب نامه طرسوسی میدانیم که او تا تنگه مالاکا که منابع جغرافیای تاریخی از آن به«معبر» یاد می کنند و نیز گذشته است.(۱۰) او که پادشاهی جهان را داشت و تا چین و دریاهای اطراف آن نیز فرمان میراند، در روزگار غلبه ضحّاک، خود و خانه اش بدان نواحی پناهنده شدند.(۱۱) همچنین بر اساس برخی از گزارشها که دونالدهولی پژوهشگر خلیج فارس از آنها استفاده کرده است در کشور عمان کنونی شهری وجود داشته به نام جمشیدگرد. از آنجا که در روزگار قبل از اسلام عمان و نواحی اطراف آن در تصرف ایرانیها بوده جمشیدگرد پایگاه عمده آنان محسوب میشده است.(۱۲) امّا شاید یکی از مهمترین یادگارهای دریانوردی جمشید، برپایی نوروز دریا باشد. همانگونه که نوروز در اول فروردین ماه از میراث های اوست.
نوروز دریا از حدود اواسط تیر ماه آغاز میشود و تا اواسط مرداد به طول می انجامد.
برای انجام سفرهای دریایی و تعیین زمان بادهای مناسب، محاسبه این نوروز اهمیت زیادی داشته است. احتمالاً زمان بنیاد گذاری نوروز دریا پیش از نوروز اول فروردین باید باشد زیرا نوروز دریا از تیر ماه است و بنابر بعضی از اخبار نوروز در ابتدا در تیرماه بوده است و سپس به اول فروردین انتقال یافته است.(۱۳)
آنچه که در مورد رابطه جمشید شاه با شهر جم و دریای پارس آورده شد و از آن نام جم، عصر طلایی تاریخ جم و سرانجام دریانوردی پرآوازه ایرانیان را دریافتیم با پایان تأسف بار پادشاهی جمشید نیز قابل پی گیری است. میدانیم که جمشید پادشاهی خداپرست بوده است و تا آن اندازه کارهای نیک در حق مردمان داشته و آثار خیر بر جای گذاشته که او را با سلیمان نبی یکی پنداشته اند. لذا بدین جهت است که بسیاری از آثار جمشید، منسوب به سلیمان شده است. امّا در پایان عمر، جمشید عصیان ورزید و از اطاعت خداوند سرپیچید. در نتیجه عنایت خداوندی در حق او برداشته شد. در این حال ضحاک تازی به دشمنی با او بپا خاست.
جمشید خود در پایان پادشاهی خویش و آنگاه که از ضحاک شکست خورد او برآمده از دریای زنگ معرفی می که اشاره به این سرزمین در آنسوی دریای پارس است:(۱۵)
این اشاره پایانی به دریای چین آخرین فصل از تاریخ زندگی جمشید است. او پس از آنکه صد سال از ضحّاک فراری و مخفی بود سرانجام در ساحل دریای چین اسیر شد و به قتل آمد. فردوسی درین باره چنین گفته است:
چو صد سالش اندر جهان کس ندید ز چشم همـه مردمــان ناپـدیـد
صدم سال روزی به دریای چیـــــن پدید آمد آن شاه نـاپـاک دیـن
چو ضحّاکش آورد نا گه به چنگ یکایــک نـدادش زمانـی درنگ
به ارّه مر او را به دو نیــم کــرد جهان را از او پاک و بی بیم کرد
هر چند دریای چین باید در کنار کشور چین باشد اما نباید از نظر دور داشت که چون از طریق سیراف روابط دریای ایران با چین برقرار بوده، گاه تمامی دریاهای جنوب ایران تا چین را هم دریای چین نامیده اند، در اینجاست که کوه شاه ضحاک در سرزمین جم، یاد آور آخرین روزهای زندگی شاه جمشید بنیانگذار شهر جم است.