ادرس می پرسم.پیرمرد روزنامه فروش می گوید سوار مترو شوی زودتر به مقصد می رسی.اما من که عجله ای نداشتم.چرا پیرمردفکر می کرد من باید زودتر به مقصد برسم.خیابان شلوغ بود .نصیحت پیرمرد را گوش دادم وبی انکه عجله ای داشته باشم مسیر مترو را برای رسیدن به مقصدم انتخاب کردم.حداقل برای من که در استانم هنوز متروای وجود ندارد جابجایی با مترو درتهران بزرگ خودش یک تنوع محسوب می شود.از بوق وسر وصدای ماشین ها وترافیک هم راحت می شوی.
از پله ها با عجله پائین می روم . وقتی وارد راهرو مترو شدم ، با هوای سرد ی برخورد کردم وادم هایی که با عجله فقط حرکت می کردند بی انکه به هم نگاه کنند. بوی خاصی به مشام می رسد . اینجا همه عجله دارندوهمدیگر را نمی شناسند . شانه به شانه هم می ایستند ومنتظر صدای بوق مترومی مانند.انگارترافیک در این زیر زمین کمتر از روی زمین نیست والبته اسمانی که دیگر پیدا نیست.
در زیر زمین مترو غلغله ای برپاست.راستی چرا ما این همه عجله داریم.چرا این همه آدم این قدر با عجله از کنار یکدیگر می گذرند ، با عجله سوار بر واگن ها می شوند و گاهی برسر تاخیر و تعجیل دعوا راه می اندازند. وقتی درب های مترو باز می شود جمعیت بسیار فشرده داخل واگن ها می شوند چونانکه به دیوار مقابل برخورد می کنند.در بسیاری از موارد حجوم جمعیت انقدر زیاد است که درب های واگن های متروبسته نمی شود. من هم صورت در صورت با فردی که به نظر می رسد تازه از سرکار برمی گشته است همه را به نظاره ایستاده ایم. معمولاً مسافران چشم به چشم همدیگر نگاه نمی کنند در حالی که حواسشون به یکدیگر است .
بی خیال ازهر چه اطرافم هست همش به این فکر می کنم که چرا درب های واگن ها بسته نمی شود،فکر می کنم ترافیک وعجله انسان ها می تواند یک دلیل ان باشد اما این ظاهرمسله است.دلیلش باید خیلی مهم ترباشد. ودوباره از خود می پرسم چرا درهای واگن های مترو بسته نمی شود؟ درب واگن ها چند بار می روند وبه مانعی برخورد می کنند وباز بر می گردد وباز درب ها بسته نمی شود.صدای فردی می اید که می گوید “اقا عده ای پیاده شوند تا در بسته شود”. وصدای جوانی با ابروهای باریک که می گوید” ادم باید زرنگ باشه وهر جور شده خودش را هل بده تو من پیاده نمی شوم.من عجله دارم”با خود می پرسم چرا همه برای سوارشدن عجله دارند. نوبت بعدی مترو تنها یک ربع دیگر هست اما چرا کسی حاضر نیست در انتظار بایستد.با خود فکر می کنم عجله کردن همواره جامعه ما را در حرکت قرار داده است اما آیا این حرکت می تواند توسعه زا باشد؟ این عجله کردن ها تاثیرمثبتی بر روند برنامه های ما خواهد داشت؟ نمی دانم چقدر درست فکر می کنم.بله عجله کردن همیشه اثار مثبتی همراه ندارد.به قول اندیشمندی که می گفت”عجله تنها فرهنگ ناداشته ها نیست بلکه فرهنگ از دست دادنها هم هست و جامعه ای را به ما نشان میدهد که دائما نگران از دست دادن چیزهاست.”درست که دقت شود گویی همه با استرس وعجله در انتظار متروایستاده اند لب تا لب سکو ها .انچنان خطرناک ایستاده اند که راننده مترو باید بوق بزند .اگر کسی بیفتد خدا می داند چه بر سرش می اید.چرا این همه عجله داریم.
می خواهم ایستگاه بعدی پیاده شوم.نمی خواهم بدانم ایا ایستگاهم درست هست یا نه.مهم نیست.مهم اینست که فشارها وترس هایی که بر اثر ترافیک شدید بر بدنم وارد شده است را می خواهم کمی کاهش دهم.درب مترو باز می شودبعد از بازشدن دربها تنها ۶ ثانیه فرصت دارم که پیاده شوم.برای پیاده شدن نیز باید فشار زیادی تحمل کنی.اندام بدقواره ام را میان دست وصورت وپاهای مسافرین هل می دهم وبی اختیار به بیرون پرتاب میشوم.باورم نمیشود که پیاده شده ام.گوشه ای می نشینم.اینطوری بهتر میشود به ادم های مترو فکر کرد.کمی ازادانه تر و اسوده ترانها را نگاه می کنم ودوباره مترومی رسد.ودوباره صحنه تکرار میشود ومن باز با خود می گویم چرا درب های مترو بسته نمی شود؟چرا پیرمرد فکر می کرد من باید باعجله حرکت کنم؟پاسخ سوالم رادیگری بنویسد.انچه مسلم است این رفتارها برای جامعه ما نشانه خوبی نیست.احتمالا اتفاق مهم ونگران کننده ای افتاده است./سجادبهزادی