• امروز : جمعه - ۲۰ مهر - ۱۴۰۳
  • برابر با : 8 - ربيع ثاني - 1446
  • برابر با : Friday - 11 October - 2024
3

سیدکوچک هاشمی‌زاده که بود؛ جهانی از واژه‌ها در نقاب خاک

  • کد خبر : 21299
  • 24 تیر 1403 - 7:56

فرهنگ شفاهی و ادبیات عامه استان بوشهر به‌ویژه منطقه دشتی مدیون سیدکوچک هاشمی‌زاده است؛ لغت‌شناسی که بخش اعظمی از حیات خود را وقف غور و ریشه‌یابی واژگان گویش‌های شهرستان دشتی و مناطق اطراف کرد.

الهام بهروزی

فرهنگ شفاهی و ادبیات عامه استان بوشهر به‌ویژه منطقه دشتی مدیون سیدکوچک هاشمی‌زاده است؛ لغت‌شناسی که بخش اعظمی از حیات خود را وقف غور و ریشه‌یابی واژگان گویش‌های شهرستان دشتی و مناطق اطراف کرد. سیدکوچک هاشمی‌زاده با اشراف به زبان‌های فارسی، انگلیسی و عربی، واژگان بومی و کهن برخی از ساکنان کرانه‌های خلیج فارس را ریشه‌یابی و فرهنگنامه جامعی از آن در چهار جلد ارائه کرد.

بدیهی است آثاری که این پژوهشگر و لغت‌شناس برجسته و فقید جنوبی راهی بازار کتاب کرد، کتاب‌های مرجعی هستند که دانشوری و نکته‌سنجی و دغدغه‌های علمی و ادبی نگارنده را در حفظ و باززنده‌سازی گنجینه‌های فرهنگی و شفاهی منطقه جنوب تداعی می‌کنند. سیدکوچک‌ هاشمی‌زاده متولد سال ۱۳۲۴ در خورموج و دانش‌آموخته زبان و ادبیات انگلیسی بود. وی بعد از پایان تحصیلاتش در سال ۱۳۴۵ از دانشسرا، بلافاصله در آموزش و پرورش استخدام و عازم شهرستان دشتی و روستای فقیه‌حسنان شد. هاشمی‌زاده بعدها به بندر دیر منتقل شد و در آنجا به معلمی پرداخت. او نسل فرهیخته‌ای را از میان شاگردان خود به جامعه ادبی استان تحویل داد.

هاشمی‌زاده در کتاب خاطراتش که «همنشین واژه‌ها» نام دارد و به همت حمید زارعی، شاعر و نویسنده خورموجی با همکاری غلامرضا قربانی‌مقدم و حسین‎ ریشهری‌نژاد منتشر شده، اشاره کرده که در دوره‌ای در دانش‌سرای عالی شاگرد رضا براهنی بوده است. وی در این باره با ذکر خاطره‌ای از کلاس درس و رفتار براهنی گفته است: «تابستان بود، کت هم پوشیده بود. تلگرافی آمده بود که پدربزرگ خانمم از دنیا رفته است. دو سه روزی در کلاس‌ها شرکن نکردم. در این دو سه روز من کلاس داشتم تا یک شبی رفتم پیش آقای براهنی و گفتم استاد، من چنین مشکلی داشتم. گفت: آقا، شما سه چهار ساعت غیبت داشتید. گفتم جریان این است و فورا روی غیبت من خط کشید. ایشان استاد انشا بودند. موقع امتحان که شد، گفت یک انشائی درباره تولستوی بنویسید. من چهار صفحه نوشتم.

یادم می‌آید وقتی از جلسه امتحان بلند شدم، با خودم گفتم استاد خیلی خیلی به من لطف کند، نمره «ب» می‌دهد. بعد که نتیجه‌ها اعلام شد، به من نمره «الف» یعنی کامل داده بود. رفتم پیش ایشان و گفت: «فهمیدم که شما خودتان نوشته‌اید و از کتاب نگرفته‌اید.» خیلی خوشش آمده بود. یک ترم هم بیشتر نبود و بعد رفت امریکا.»

هاشمی‌زاده که در خانواده‌ای فرهیخته و دیندار متولد شده بود، از همان کودکی به کتاب و مطالعه و شناخت واژه‌ها علاقه‌مند بود. او همچنین به‌واسطه زندگی در یک خانواده بزرگ و اصیل و پشتوانه مطالعاتی که داشت، اشراف کاملی به تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی منطقه دشتی در صد سال اخیر داشت. سیدکوچک هاشمی‌زاده، به تمام معنا شیفته مطالعه و پژوهش بود تا جایی که یکی از کامل‌ترین کتابخانه‌های شخصی را در استان بوشهر داشت.

وی در همین کتاب (همنشین‌ واژه‌ها) در خصوص شکل‌گیری کتابخانه شخصی‌اش بیان کرده که «از همان دوران بچگی از کتاب‌های پدرم اغلب در طاقچه می‌چیدم. در زمانی که دانش‌آموز بودم اولین کتابی که از کتابفروشی خریدم، متعلق به آقای داد، کارمند اداره دارایی خورموج بود. قضیه این بود که یکی از کارکنان اداره اختلاس کرده بود. پس از افشای ماجرا و صدور حکم، آن کارمند مجبور شده بود که تمام زندگی‌اش را بفروشد تا بتواند جریمه بپردازد. این آقای داد برای این‌که آن کارمند بتواند مبلغ جریمه را بپردازد، کتاب‌های خودش را هم حراج کرده بود و هر دو سه تا کتاب را در روزنامه‌ای با نخی پیچانده بود و میفروخت. من سه جلد خریدم که دو تا از آنها را هنوز دارم. آن زمان پلاستیک نبود و کتاب‌ها را در کاغذ روزنامه ‌یچیدند. آن کتاب‌ها یکیش «تکمیل الجمل» یعنی جمله‌سازی، چاپ مصر بود و یک کتاب دیگر انگلیسی بود به اصطلاح، تاریخ انگلستان که هنوز دارم و برای خودم نگه داشته‌ام و آن را به قیمت دو تومان خریدم.»

اما چگونه شد که زندگی وی به لغت‌شناسی گره خورد و جهانی از واژه‌ها را به دنیای حافظه خود کشاند! وی در «همنشین واژه‌ها» در این خصوص گفته است: «در کلاس چهارم ادبی دبیرستان سعادت، دبیری داشتیم که در کلاس این شعر سعدی را می‌خواند: «مثال مردم دانا مثال زر طلی است/ که هر کجا که رود قدر و قیمتش دانند/ بزرگ‌زاده نادان به شهروا ماند/ که در دیار غریبش به هیچ نستانند» این دبیر ما، عبارت «به شهروا ماند» را خواند «به شهر واماند». خلاصه من بلند شدم و گفتم: «آقا، این به شهر واماند» درست نیست» و معنا هم کردم که «شهروا» پول رایجی بوده که مثلا در تبریز رایج بوده و در اصفهان رواج نداشته است و در آن‌جا ارزشی برایش قائل نمی‌شدند. معلم قبول نکرد تا این‌که به آقای نبوی گفته بود و آقای نبوی نظر مرا تائید کرده بود.

یک بار دیگر نیز در کلاس غلامرضا پیروی که اهل کازرون بود، نشسته بودیم، ایشان عبارت «رد العجز علی الصدر» را اشتباه تلفظ کرد و از این‌جا بود که من علاقه پیدا کردم که کلماتی که مثل هم هستند مثل «شهر واماند» یا «شهروا ماند» با عَجز با عَجُزِ یادداشت و بررسی کنم و از آن تصمیم گرفتم فرهنگ لغات متشابه را بنویسم.»

هاشمی‌زاده علاوه بر نگارش «فرهنگ لغات متشابه»، «بنیادهای دستور گویش دشتی» و مجموعه چهار جلدی «فرهنگ واژگان دشتی» را در سال‌های اخیر نوشت و با این کار خود، خدمت بزرگی به ماندگاری واژه‌های اصیل ایرانی و بومی و ادبیات عامه این منطقه کرد.

وی در کتاب خاطرات خود با اشاره به علاقه‌اش به واژه‌ها و گویش دشتی در پاسخ به سوال حمید زارعی مبنی بر اینکه «چه انگیزه‌ای باعث شد به تحقیق و تالیف پیرامون گویش دشتی بپردازید؟» توضیح داده بود: «در کنار تالیف و جمع‌آوری فرهنگ لغات متشابه تصمیم گرفتم درباره واژگان دشتی نیز تحقیق کنم و این واژگان را جمع‎آوری کنم؛ چون احساس کردم خیلی از واژه‌ها اصیل هستند و ریشه باستانی دارند. در نتیجه مقداری از واژگان را که خودم اطلاع داشتم، جمع‌آوری کردم و سپس به کمک آقای احمد منصوری، شاعر محلی‎سرای خورموجی تعدادی از واژگان کشاورزی و باغداری را جمع‌آوری کردیم.

اوایل فکر می‌کردم یک جلد برای برای ثبت این واژه‌ها کافی است؛ اما پس از مدت‎ها دیدم که خیلی از واژگان هست که ریشه تاریخی دارد و برای آن‌که بتوانم تحقیقی هم در این زمینه داشته باشم، از آثار پژوهشی و فرهنگ‌های گویشی و زبانی دیگر شهرستان‌ها و استان‌ها نیز استفاده کردم، در نتیجه حجم کتاب بیشتر از آن چیزی شد که پیش‌بینی می‌کردم. به این خاطر ریشه‌یابی واژگان را سرلوحه کارم قرار دادم که با اضافه شدن شواهد شعری و تطبیق با سایر گویش‌ها و زبان‎ها، یادداشت‌هایم در مجموع به پانزده دفتر صحافی شده رسید که در نهایت در چهار جلد چاپ شد.»

وی در خصوص «تفاوت زبان و گویش» در این گفت‌وگو گفته بود: «معمولا بیان تفاوت بین زبان و گویش کار راحتی نیست. در حقیقت، تفاوت بین این دو مبحث آنقدر مبهم است که حتی زبان‌شناسان هم نمی‌توانند توضیح دقیقی برای آن پیدا کنند و به اتفاق نظر برسند. زبان خودش شاخه‌های متعددی از گویش‌های مختلف دارد؛ مثلا زبان کردی که زیر مجموعه آن لری، لکی، زازایی مقری، گورانی، کلهری، عیلامی و از این قبیل گویش‌ها و لهجه‌ها است یا زبان فارسی که زیرمجموعه آن گویش‌ها و لهجه‌های مختلف است.

 گویش، نوع خاصی از زبان است که یک محله یا اجتماع با آن صحبت می‌کنند. گویش‌ها معمولا ساختار گرامری، تلفظ، ترکیب و واژگان متفاوتی با هم دارند. لهجه، شیوه تلفظ کلمات در یک زبان است. مخصوصا وقتی که کل مردم یک کشور منطقه یا حتی اجتماع با آن لهجه جملات آن زبان را ادا می‌کنند.»

خالق «فرهنگ گویش دشتی» در پاسخ به این سوال که «گفتار رایج در منطقه دشتی، زبان است یا گویش؟» توضیح داده بود که «اگر بگوییم گویش دشتی یک زبان است، اغراق نکرده‌ایم؛ زیرا که در هر روستای دشتی یک نوع گویش وجود دارد، به طوری که در عربی که در پنج کیلومتری شمال خورموج است «پُسَر» و «دُختر» و «دارُم» و «ندارُم» و «می‌تُنُم» و «نمی‌تُنُم» به کار می‎‏رود؛ در حالی که خود خورموج به ویژه در قدیم مثلا واژه «اُم ‌میاس» مصطلح بود و در منطقه کاکی «اُم می» و «اُم‎میت» «میتُم» و «اُم ‌مِزبی» را به کار می‌برند.»

وی درباره قرابت واژگان رایج در گویش دشتی با پهلوی ساسانی نیز اشاره کرده بود: «درباره شواهد واژگان حرف زیاد است. برای نمونه در زبان پهلوی به «برف»، «بفر» گفته می‌شده که در دشتی هنوز هم قدیمی‌ها «بفر» می‌گویند یا یک صیغه از فعل هلیدن به معنی گذاشتن است که در پهلوی «نماهلن» به کار می‌رفته و در منطقه دشتی («نوامهلن» یا « نوامهرن» به کار می‌رود؛ چون تبدیل «لام» به «ر» و بالعکس هم رایج است. «نوامهلن» یعنی نمی‌گذارند که در بوشهر می‌گویند «نمیلن».

هاشمی‌زاده، انگیزه‌اش از پرداختن به گویش دشتی را در این گفت‌وگو این‌گونه تبیین کرده بود: «زبان دشتی سندی است بر اقتدار ملی منطقه و زبان اصیل گویای منطقه که متأسفانه تعدادی از متجددین احساس حقارت می‌کنند که با گویش صحبت کنند. ما همه جا افراد و گروه‌‎های مختلفی را می‏بینیم که به محض این‌که با هم روبه‌رو می‌شوند با زبان و گویش خودشان با هم صحبت می‌کنند؛ بدون این‌که احساس حقارت کنند. متاسفانه با وجود اصالتی که در زبان ما وجود دارد، احساس خجالت و حقارت می‌کنیم که با زبان یا گویش خودمان با هم صحبت کنیم؛ در حالی که زبان معیار هم گویشی از مرکز کشور (تهران) است، ولی بر سایر گویش‌ها غلبه پیدا کرده است.»

این لغت‌شناس فقید که پنجشنبه، ۲۱ تیرماه در قطعه هنرمندان خورموج به خاک سپرده شد، در کتاب «همنشین واژه‌ها» تعصب را آفت پژوهش دانسته و در این باره تصریح کرده بود: «پژوهشگر باید به‌دنبال نوشتن مطلبی بدون تعصب باشد. من در کتاب خودم نوشتم که «ملکی» هم در خورموج بافته می‌شد و هم در برازجان؛ اما ملکی برازجان خیلی بهتر از ملکی خورموج بوده است. تعصب ندارم ملکی ساخت برازجان واقعاً بهتر بود. من هم نوشتم ملکی آنها بهتر است. بعضی‌ها تعصب دارند. تعصب غلط در علم بسیار بسیار غلط است. اگر من تعصب داشته باشم و بگویم گویش خورموج بهتر از گویش آن منطقه و آن شهر است، این یک فرض غلط است. تعصب نباید داشته باشیم و هر کدام را بهتر است، باید پذیرفت.»

لینک کوتاه : https://avayebushehr.ir/?p=21299

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در آوای بوشهر منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.