• امروز : جمعه - ۲۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : 12 - جماد ثاني - 1446
  • برابر با : Friday - 13 December - 2024
8
ناگفته های زندگی شخصی خانم نماینده؛

از شفاف سازی هزینه ستاد انتخاباتی تا آشپزی در خانه

  • کد خبر : 8931
  • 01 خرداد 1398 - 11:15
واقعاً عذاب‌آور است. به‌عنوان یکی از کسانی که بودجه می‌نویسد، وقتی می‌بینیم مردم این‌قدر در فشارند و شرایط اقتصادی جامعه باعث شده که مردم یک‌جوری بدبین شدند و یک یأس و ناامیدی در زندگی‌شان به وجود آمده، واقعاً آدم عذاب می‌کشد.

آوای بوشهر؛ در روز دوم حضورش در مجلس شورای اسلامی، صحبت‌هایش را با یک بیت شعر ساده از کتاب‌ درسی شروع کرد:«به نام خداوند رنگین‌کمان…» این کارش بازتاب بسیاری در فضای مجازی داشت. مدتی بعد خانم نماینده مجلس شورای اسلامی دوباره سوژه فضای مجازی شد: با پیگیری‌های او، دولت در فازهایی از پروژه پارس جنوبی نیروهای بومی را به‌کار گرفت.

«سکینه الماسی» نماینده مردم شهرستان‌های دیّر، کنگان، جم و عسلویه و عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی از روستایی در جنوب استان بوشهر راه بهارستان را در پیش‌ گرفته و به‌عنوان یکی از منتخبان خبرساز انتخابات مجلس دهم، به خانه ملت رسیده است. او علاوه بر تخصص در حوزه مددکاری اجتماعی، تجربه تدریس به سوادآموزان را هم دارد. باافتخار از هنر دستش؛ خیاطی و چادری که خودش دوخته، می‌گوید. از رفت‌وآمد با همسایه‌ها، آخرین کتابی که خوانده و فیلمی که تماشا کرده است.

از خانواده‌تان بگویید، شغل پدرتان چه بود؟ مادرتان خانه‌دار بود؟

در خانواده‌ای که ۸ فرزند داشت بزرگ شدم. فرزند دوم خانواده بودم. ۵ خواهر و ۳ برادر بودیم. پدرم کارگر بود؛ کارگر روزمزد. همه کاری انجام می‌داد. شاید بتوانم بگویم شغل اصلی‌اش کارگری بود که بار پیاده می‌کرد. مادرم بی‌سواد و خانه‌دار بود. سال ۸۳ هم عمرش را داد به شما.

خانواده‌تان چقدر همراه شما بود؟ وظایف شما در خانه چقدر بود؟

در جامعه‌ای کاملاً سنتی متولد و بزرگ‌شدم. در شهرستان ما دختر تا پنجم ابتدایی بیشتر تحصیل نمی‌کرد. بعداز آن باید می‌رفت سر خانه و زندگی‌اش و زندگی عادی مثل بقیه مواردی که بود.

اما شما تا مقطع دکترا آمدید!

بله، خوشبختانه. خیلی علاقه به تحصیل داشتم. اگر همراهی خانواده، پدر و مادرم نبود، قاعدتاً نمی‌توانستم ادامه بدهم. خیلی برایشان سخت بود؛ حرف‌وحدیث‌های جامعه سنتی که چرا دختر از این روستا برود روستاهای دیگر برای ادامه تحصیل. پدر و مادرم تحصیلات نداشتند ولی این‌قدر واقع‌بین بودند که  شرایط را درک می‌کردند. به‌محض اینکه گفتم فقط درس را می‌خواهم و هیچ امکانات دیگری نمی‌خواهم، این همراهی را داشتند که پیه همه‌چیز را به تنشان بمالند و قبول کنند که مردم حرف‌وحدیث‌هایی بزنند، ولی دخترشان از آن روستا بیرون بزند و راهی را باز کند برای دخترها و خانم‌هایی که بعد از آن قرار بود از آن روستا ادامه تحصیل دهند. این همراهی خانواده است. خانواده‌ای که همزمان ۶ تا از بچه‌هایش محصل بودند. در یک خانواده روستایی، شاید کمتر کسی از پدرها به دلیل شرایط سخت زندگی چنین اجازه‌ای می‌داد. ولی خانواده ما این اجازه را داد که همزمان ۶ خواهر و برادر باهم محصل باشیم در مقطع ابتدایی و راهنمایی. چون فاصله سنی ما کم و تقریباً یک سال و نیم، ۲ سال بود.

قبل از اینکه نماینده مجلس باشید یک خانم هستید. به‌عنوان یک خانم که طبعاً خانه‌داری را تجربه کرده، کدام‌یک از کارهای خانه‌داری را دوست دارید؟

از اول شرایطی در خانواده ما بوده که کارهای بیرون از خانه به عهده من بوده؛ خانواده پرجمعیتی بودیم و تقسیم‌کار کرده بودیم. خواهرِ بزرگم کارهای خانه را انجام می‌داد.

شما کاری را انتخاب کردید که دوست داشتید؟

بله. به دلیل تقسیم‌کاری که در خانه بود، دوست داشتم کارهای بیرون از خانه را انجام دهم. کارهای خانه را خواهر بزرگم انجام می‌داد و هنوز هم انجام می‌دهد.

اگر قرار به خانه‌داری باشد، کدام کار را بیشتر دوست دارید؟

آشپزی.

کدام غذا را خوب می‌پزید؟

خورشت قورمه‌سبزی‌ام خیلی خوب است، ماهی را بهتر از همه و آش را هم خوب می‌پزم.

خریدهای خانه را خودتان انجام می‌دهید؟

خریدهای خانه بستگی به این دارد که چه موقع از سال باشد. دسته‌جمعی می‌رویم برای خرید. ولی عمده خریدهای خانه را خواهرهایم انجام می‌دهند.

آخرین باری که برای خرید رفتید و در صف ایستادید، کی بود؟

تقریباً یک ماه پیش بود که رفته بودیم فروشگاه شهروند شعبه میدان آرژانتین.

تغییر قیمت‌ها، این چند وقت اخیر شما را شوکه نکرد؟

چرا؛ دقیقاً! قیمت‌ها را با چند وقت پیش که رفته بودم برای خرید مقایسه می‌کردم. انصافاً قیمت‌های جدید خیلی سرسام‌آور بود. ما  برای تهیه سیسمونی خواهرم که باردار است رفته بودیم خرید. من مادر ندارم و این مسئولیت به عهده من است. قیمت‌ها واقعاً سرسام‌آور بود. همچنین قیمت‌ها برای خریدهای معیشت زندگی روزانه.

پیش‌آمده که بخواهید کالایی بخرید اما خارج از توانتان باشد و صرف‌نظر کنید؟ بله.

واکنشی به فروشنده نشان دادید، همین کاری که همه انجام می‌دهند و می‌پرسند چرا قیمت‌ها بالاست، این قبلاً قیمتش این‌طور نبود!

چون در بطن جامعه هستیم و خودمان می‌دانیم که وضعیت جامعه به چه صورت است، نه! بیشتر گفت‌وگوی خودمانی با خواهرهایم داشتم تا با فروشنده. به‌صورت کلی همه معترض بودند که چه خبر است؟ چرا قیمت‌ها بالاست؟ همه عنوان می‌کردند.

حس شما موقع شنیدن این گلایه‌ها چیست؟

واقعاً عذاب‌آور است. به‌عنوان یکی از کسانی که بودجه می‌نویسد، وقتی می‌بینیم مردم این‌قدر در فشارند و شرایط اقتصادی جامعه باعث شده که مردم یک‌جوری بدبین شدند و یک یأس و ناامیدی در زندگی‌شان به وجود آمده، واقعاً آدم عذاب می‌کشد. خب، من جدا از مردم نیستم. من هم یک نفر از این جمعیت بزرگ جامعه ایرانی هستم که در بین‌شان زندگی می‌کنم و زندگی‌ام را می‌گذرانم. مثل بقیه.

هیچ‌وقت پیش‌آمده که مردم، موقع خرید متوجه شوند خانمی که برای خرید آمده، نماینده مجلس است و گله‌گذاری کنند؟

در شهرستان بله. به دلیل اینکه همه من را می‌شناسند، یعنی در حوزه‌های کوچک، حتی شهرستان‌های همجوار، استان‌های همجوار، به دلیل شناختی که دارند، هر جا که می‌روم به محض اینکه وارد می‌شوم چه برای خرید باشد، چه برای بازدید یا هر جای دیگر، عمده افرادی که مراجعه می‌کنند، جوان‌ها هستند که بحث اشتغال را پیش می‌کشند.

اگر بخواهیم راحت بپرسیم، مردم، چقدر این تورم را از چشم شما نماینده مجلس می‌بینند؟

مردم تورم را از چشم مسئولین می‌بینند. حالا مسئولین می‌خواهد دولتی باشد، مجلسی باشد، یا قوه قضائیه. همه را جمع می‌بندند.

اهل رفت‌وآمد با همسایه‌ها هستید؟ آخرین دیداری که داشتید کی بود؟

ما در آپارتمانی ساکنیم که ۳ طبقه است.هر روز همدیگر را می‌بینیم. مواردی که پیش بیاید حتی اگر شده جلوی در، باید حال و احوالی داشته باشیم.

همسایگان هر ۳ طبقه آشنا هستید یا غریبه؟

نه. یک طبقه آشنا و یک طبقه هم غریبه است. ولی خب، این‌قدر سالیان سال در این آپارتمان هستیم که دیگر با هم آشنا شده‌ایم.

آخرین باری که صله‌ارحام داشتید، خانه اقوامتان رفتید کی و کجا بوده؟

همین شهرستان خودمان. من معمولاً آخر هر هفته شهرستان هستم در بازدیدهایی که دارم در هر شرایطی که باشد برمی‌گردم خانه پدری‌ام و شب خانه پدری‌ام هستم. پدر و برادر و فامیل، خاله و طایفه‌ای که در شهرستان دارم را آخر هفته می‌بینیم.

آخرین بار کی بود؟

همین پریشب.

مهم‌ترین دلیلی که باعث شد، فکر کنید باید نماینده مجلس شوید، چه بود؟

رشته تحصیلی‌ام یک رشته اجتماعی بود. در خیلی از موارد پیش‌قدم شده‌بودم در شهرستان‌های حوزه خودم. برای مثال در شهرستانی که محل سکونتم است؛ من جَمی هستم و در روستای علی‌آباد بزرگ شده‌ام. وقتی برای ادامه تحصیل از روستا آمدم بیرون جزو اولین‌ها بودم. دبیرستانی که بودم عصرها چون فکر می‌کردم فرد باسواد روستا من هستم به خانم‌ها حتی مادر مرحوم خودم درس می‌دادم. بعدها با دانشجوهای دانشگاه‌های دیگر، برای اولین بار در شهرستان انجمن تشکیل دادیم، مواردی از این قبیل. الان شرایط بانوان به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی، شرایط خوبی است. جنسیت مطرح نیست. شایستگی مطرح است. سال‌ها محل کارم اینجا بود. در سازمان‌های دولتی اینجا؛ تهران بودم، در سطح کشور فعالیت می‌کردم و می‌دیدم کار نمایندگی چیست؟ کاملاً آشنا به وظایف نمایندگی بودم. می‌دانستم برای نماینده شدن باید چه کارها، چه توانی، چه ظرفیتی داشته باشی، چقدر ارتباطاتت قوی باشد و بتوانی گره و مشکلی از مشکلات مردم حل کنی.

کدام توانایی شخصی‌تان شما را به مجلس رساند؟

توان اجتماعی‌ام؛ پایگاه اجتماعی‌ام و ظرفیتم به‌عنوان یک مددکار اجتماعی. الان هم تمام افتخارم این است که اولین مددکار اجتماعی هستم که به مجلس راه پیدا کردم. به‌عنوان مددکار اجتماعی حرفه‌ای و نه تجربی. چون تجربی خیلی کار کردند دوستان ولی حرفه‌ای به‌عنوان اولین مددکار اجتماعی هستم.

هزینه ستاد تبلیغاتی شما و نماینده مجلس شدنتان از کجا تأمین شد؟

می‌توانید از هر کسی بپرسید، می‌گفتند که ستاد کمیته امداد امام(ره) و بهزیستی. ستادمان در حد اجاره کردن واحدهای ستادی‌مان بود، همان چند روز آخر. هزینه‌ای بابت کارهای خیلی تجملاتی نگرفته بودیم. هزینه‌ها از طریق وامی بود که برادرم گرفته‌بود و هنوز که هنوز است قسط‌هایش را پرداخت می‌کنیم. عمو و دایی هم کمک‌های کوچکی کرده بودند.

خانواده‌تان همچنان شهرستان زندگی می‌کنند؟ خانم الماسی قرار نیست آن‌ها را به شهر بیاورد؟

خانواده پدری‌ام بعد از فوت مادرم همه آمدند تهران. من از سال ۷۶ که دانشجو شدم و آمدم تهران، دیگر در تهران ساکن بودم. سال ۸۳ خانواده­ ام به دلیل فوت مادرم همه آمدند تهران. خواهرهایم همه با خودم زندگی زندگی می‌کنند. برادرهایم هم همین‌طور، ۳ تایشان ازدواج کرده‌اند. پدرم ولی در شهرستان است و در رفت‌وآمد. یعنی می‌آید یک ماه یا ۲ماه اینجا می‌ماند و برمی‌گردد. اصلاً اجباری نیست که بخواهد بیاید تهران چون آزاد است و زندگی شخصی خودش را دارد.

جالب‌ترین جمله‌ای که بعد از نماینده شدن از خانم‌های شهرتان درباره خودتان شنیدید چه بود؟

احساس خیلی خوبی بعد از اینکه من نماینده شدم، داشتند. در جامعه سنتی همیشه بهشان گفته‌اند خانم‌ها بروند گوشه آشپزخانه. خانم‌ها باید کارهای خانه را انجام دهند، سیاست به شما ارتباطی ندارد یا اظهارنظرهای علمی… با آمدنم به عرصه انتخابات و رأی گرفتن از مردم، حس دوباره‌ای به آن‌ها داده شد. یکی از دوستان مسئول به من گفت که ما رفتیم فلان روستا و گفتیم: خانم برو بنشین توی خانه‌ات و آن خانم در جواب گفته: نماینده ما خانم است، برای چی ما بشینیم توی خونه؟! ما هم می‌توانیم مثل خانم الماسی شخص تأثیرگذاری باشیم و یک قدمی برداریم برای سرنوشت خودمان، در زندگی فرزندانمان. این برایم کافی است. همین‌که خانم‌ها احساس بودن مجددی را تجربه کنند. هستند نه اینکه نباشند، ولی احساس اینکه با حضور ما می‌توانند بیشتر تأثیرگذار باشند، خیلی برایم ارزش داشت.

به جایی هم رسیده‌اند، مصداقی برای این حضور و مشارکت دارید؟

بله. جامعه‌ای که اهل تسنن هستند کمتر برای بانوانشان فرصتی پیش می‌آمد که در اجتماع‌های بزرگ مثل انتخابات شرکت کنند. اما سال گذشته خانم‌های اهل تسنن خودشان را در معرض انتخاب دیگران قرار دادند برای شورای شهر. خانم‌های بسیاری بعد از من در شورا آمده‌اند این بزرگ‌ترین دستاوردم بود. در اکثر شوراها، دهیاری‌های ما در حوزه جنوب بوشهر خانم‌ها آمده‌اند و در این عرصه فعالیت می‌کنند.

حامیان مالی و معنوی شما برای نماینده مجلس شدنتان، هیچ وقت از شما خواسته‌ای داشتند که برایشان انجام دهید، احیاناً کاری برایشان انجام دادید؟

حامیان مالی من، عرض کردم که برادرهایم بودند. خب برادر و خواهر، تمام زندگی‌شان یکی است، چیزی نیست که بخواهند داشته باشند.

کسی خواسته عجیب غریبی نداشته؟

 کسانی که از من حمایت کردند، نه! ولی مردم عادی چرا.

اگر مبنا را همان گفت‌وگوی صمیمانه بگذاریم، از امتیاز نماینده شدنتان برای خودتان و خانواده استفاده کرده‌اید؟

هیچ امتیازی. من حتی می‌توانم اینجا با صراحت کامل اعلام کنم در دوران نمایندگی با حقوق نمایندگی‌ام، روسری که سرم هست را  هم نخریده‌ام.

نماینده زن شدن در روستا را چند درصد سخت‌تر از نماینده شدن در تهران می‌بینید؟

کلاً نمایندگی در بحث خانم‌ها یکسری مسائل و مشکلات خاص خودش را دارد.

اگر قرار باشد یک عدد به ما بگویید.

درصد دقیقی شاید نتوانم بگویم. ولی مسائل و مشکلات شهرها و استان‌های کوچک بیشتر است. مانند استان ما و شهرستان‌های حوزه انتخابی ما درگیر آب، معیشت مردم، گاز، آسفالت جاده، بیمارستان هستیم ولی قطعاً نماینده تهران درگیر این مسائل و مشکلات نیست.

مردم تهران چقدر شما را به عنوان یک نماینده مجلس می شناسند؟

بیشتر اقشار ضعیف جامعه. به دلیل اینکه ۴ سال از عمر خدمتی‌ام در نهاد ریاست‌جمهوری مرکز ارتباطات مردمی و سازمان بهزیستی کشور بودم، تقریباً اقشار ضعیف جامعه در سراسر ایران به خصوص معلولان و جامعه هدف کمیته امداد امام خمینی(ره) اکثراً من را می‌شناسند.

چرا «به نام خداوند رنگین‌کمان؟» چرا نرفتید سراغ متون ادبی معروف یا کهنی که همه معمولاً در محافل رسمی می‌روند سراغش؟

در واقع مجلس با توجه به وجود اقوام، و مذاهب و جنسیت؛  زن و مرد ترکیبی از همه این اقشار است. فرقی نمی‌کند حالا خداوند رنگین‌کمان، خداوند بخشنده مهربان، خداوند هر چیزی که بخواهی صدا بکنی. چون خداوند این‌قدر بزرگ است که فرقی نمی‌کند. چون من اهل شهرستان جم هستم که مردمش خیلی به ادبیات اهمیت می‌دهند. اکثراً شاعرپیشه هستند، شعر می‌گویند، اهل کتاب هستند این شعر را انتخاب کردم. من نه شاعرم نه اهل کتاب، ولی خب شعر و شاعری را خیلی دوست دارم، دوست داشتم متنی که شروع می‌کنم با یک بیت شعر باشد. این شعر را انتخاب کردم به دلیل اینکه قبل از نمایندگی بیشتر تکرار کرده بودم و سر زبانم بود.

جالب‌ترین واکنشی که در فضای مجازی به این شعر دیدید، چه بود؟

خیلی خوشحال شدم که بعد از این همه مدت یک گفت‌وگوی جدید در کشور شکل گرفت. یعنی یک بیت شعرِ خانم نماینده در دومین روز از حضورش در مجلس شورای اسلامی باعث شد یک گفت‌وگوی جدید در ایران شکل بگیرد. اصلاً ناراحت نشدم. چون چیزی نگفتم یا واکنش آقای لاریجانی اصلاً آنی نبود که منتشر شد. خوشحال شدم گفت‌وگوی جدیدی در ایران شکل گرفت با یک بیت شعر.

یک خبر در فضای مجازی بازنشر شد که دولت با پیگیری مصرانه شما در فازهایی از پروژه پارس جنوبی از نیروهای بومی استفاده کرده، صحت دارد؟

بله. در زمان تبلیغاتم هر کسی از من می‌پرسید برای اشتغال قرار است چه‌کاری انجام دهید؟ چون اشتغال آنجا یک معضل شده بود. نه مسئله بود، نه مشکل بلکه معضل اشتغال بود؛ یک معظل بحرانی در حوزه ما. به دلیل اینکه آنجا عسلویه و فازهای گازی بود. ۲۴ فاز گازی، ۳۸ پتروشیمی فعال. این فقط صنعت نفت، گاز و انرژی‌اش بود. اما متأسفانه نیروهای بومی شرایطی که بخواهند استفاده کنند، بیایند و جذب کار شوند در حوزه صنعت، برایشان نبود. از همان موقع اعلام کردم اگر بروم به مجلس اولین کاری که می‌کنم این است که یک ماده‌قانونی، یک قانونی را مصوب بکنم که بتوانم با ابزار قانونی از حق‌وحقوق شما حمایت بکنم.

و این اتفاق چطور افتاد؟

خوشبختانه ورودم مصادف شد با نوشتن برنامه ششم توسعه. اصلاً پیشنهاددهنده ماده ۴۷ برنامه ششم توسعه خودم بودم. به‌عنوان نماینده کمیسیون انرژی این را مطرح کردیم و مصوب کردیم. ماده ۴۷ برنامه ششم توسعه، توضیح می‌دهد بومی یعنی چه کسی و بومی را تعریف می‌کند. اولویت را به نیروهای بومی دادیم برای جذب و به‌کارگیری به‌صورت کلی در سراسر کشور. خوشحالم، قانونی که مصوب کردم در راستای نظارت بر اجرای آن قانون وظیفه‌ام را انجام می‌دهم و پیگیری می‌کنم. قبلاً شاید در یک پتروشیمی ۵ درصد، ۱۰ درصد نیروی بومی می‌گرفتند ولی الان همان پتروشیمی‌ها بالای ۶۵ درصد از نیروهای بومی جذب می‌کنند.

برای شفاف‌سازی می‌پرسم؛ شاید سؤال ذهن برخی از مخاطبان باشد. آن نیروهای کار از آشنایانتان نبودند؟

هیچ کدام! سه برادر دارم، اسامی‌شان را به همه اعلام کرده‌ام. گفتم اصلاً غیر از خانواده خودم در کل آن شهرستان به‌جز پدر و ۲ عمویم، هیچ‌کسی دیگری فامیلی‌اش الماسی نیست. باوجوداینکه پسرعموهای خودم رشته مرتبط با صنعت دارند و همه هم می‌دانند ولی معرفی‌شان نکرده‌ام. به دلیل اینکه این شبهه برای دیگران پیش نیاید. هیچ‌کدام نه خواهرم، نه برادرم، نه فامیلم در حوزه صنعت جذب نشده‌اند.

هیچ‌وقت پیش‌آمده که از نماینده مجلس شدن پشیمان یا خسته شوید؟

چون کارم قبل از نمایندگی مجلس، مددکاری اجتماعی بود و در واحد ارتباطات مردمی نهاد ریاست‌جمهوری، ارتباطات مردمی سازمان بهزیستی بوده، نه! هرلحظه تمایلم بیشتر است تا بتوانم خدمت بیشتری انجام دهم.

مهم‌ترین تفریح شما چیست؟

مهم‌ترین تفریحم کار و رفع مسائل و مشکلات مردم و جلسات ملاقات عمومی.

غیر از کار اگر بخواهید تفریحی داشته باشید؟

به دلیل اینکه سالیان زیادی در رشته‌های متعدد ورزشکار بودم و آخرین رشته‌ام تیراندازی است؛ داور اهداف پروازی. خیلی دلم می‌خواهد مجدداً سراغ این ورزش‌ها بروم اما فرصتی پیش نمی‌آید.

آخرین کتابی که خوانده‌اید چه کتابی بوده؟

آخرین کتابی که خواندم در خصوص کمیسیون انرژی؛ مسائل و مشکلاتی که بحث پتروپالایشگاه‌ها بود.

کتاب غیر کاری چطور؟

نه متأسفانه اخیراً کتابی نخواندم.

زندگی کدام‌یک از مشاهیر ایران بیشتر برای شما منشأ اثر و الگو بوده است؟

مشاهیری که تأثیری داشته باشد، نه. الان نمی‌توانم موردی را بگویم.

اگر مردم شما را انتخاب نمی‌کردند، الان کجا بودید؟ چه می‌کردید؟

در سازمان بهزیستی، در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بودم و در یکی از قسمت‌هایی که مرتبط بود، کارم را انجام می‌دادم.

حسرت انجام چه‌کاری، حرفه یا هنری را در زندگی‌تان حس می‌کنید؟

خدا را شکر تا الان هر کاری که اراده کرده‌ام، انجام داده‌ام. یعنی چیزی نبوده که به آن دست پیدا نکرده باشم. اگر ورزش بوده، کاری بوده، فعالیتی بوده… دست پیداکرده‌ام.

بانوان روستایی معمولاً دست‌کم با یکی، ۲ رشته صنایع‌دستی آشنایی دارند، هنر دست شما چیست؟

خیاطی. هنوز که هنوز است چادری که می‌پوشم را به هیچ‌کسی سفارش نداده‌ام. این چادری که سرم هست را خودم دوخته‌ام. منجوق‌دوزی، پولک‌دوزی. در طرح «کاد»، زمانی که دوره راهنمایی بودم، بافندگی خیلی‌خوبی داشتم بود. اکثر لباس خواهرهایم از جوراب گرفته تا پلیور، دامن، همه این‌ها را خودم می‌بافتم.*باتجربه‌ای که الان از مجلس دارید اگر به عقب برگردید دوباره همین راه را می‌آیید یا می‌روید سراغ حرفه‌ای دیگر؟

با توجه به کارهای نیمه‌تمام و تجربه‌ای که دارم، برگردم هم باز همین مسیر را انتخاب می‌کنم.

همسن و سال انقلاب هستید؟ ۱۳۵۷ اگر اشتباه نکنم.

بله.

مهم‌ترین کاری که برای انقلاب انجام داده‌اید در این سال‌ها چه‌کاری بوده است؟

امسال هم خوشبختانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب است. به‌عنوان یک بانو، شاید همین حضورم در عرصه انتخابات. اگر پیروزی انقلاب اسلامی نبود، امکان نداشت منِ کارگر زاده بتوانم بیایم مجلس. همین‌که با تمام تلاش، توان و انرژی، ادامه تحصیل دادیم و شرایطی که به وجود آمد و خدمتی که به مردم انجام دادیم. درواقع فکر می‌کنم این بزرگ‌ترین کاری بوده که ما برای این انقلاب و برای اینکه ثابت بکنیم که انقلابمان همین‌طور ادامه دارد، انجام داده‌ایم.

مهم‌ترین کاری که دوست دارید برای مردم شهرتان انجام دهید، چه‌کاری است؟ محقق شده یا نه؟

از بین کارهایی که می‌خواهم انجام بدهم، یک پکیج در حوزه زیرساخت‌ها در راستای بحث محرومیت‌زدایی و توسعه فضای آن شهرستان‌ها؛ یک پکیج عمرانی مصوب کردیم با کمک نفت. چون تمام‌کارهایی که ما آنجا انجام می‌دهیم عمده‌اش از طریق نفت است. ۲ تا پکیج دیگر هم دارم که باید مصوب کنم. یک پکیج سلامت و پکیج فرهنگی. درواقع همان پیوست فرهنگی اجتماعی آن شهرستان‌ها. این ۲ مواردی است که ان‌شاءالله اگر خدا عمری دهد و بتوانیم این ۲ را مصوب کنیم، خواسته‌ای دیگری ندارم.

بهترین فیلم ایرانی که دیده‌اید کدام فیلم بوده است؟

 من کمتر وقت می‌کنم فیلم ببینم.

آخرین باری که سینما رفتید، کی بود؟

فکر کنم دهه فجر سال گذشته بود که رفتم فیلمی را دیدم.

نامش یادتان هست؟

 الان حضور ذهن ندارم. ولی دهه فجر سال قبل در جشنواره فیلم فجر تماشا کردم.

ازنظر شما به‌عنوان یک نماینده زن، دختران انقلاب ، کدام‌یک از دخترها هستند؟

دخترانی که با اعتقادات خودشان، با حفظ حجاب اسلامی خودشان، در تمامی عرصه‌های اجتماعی حضور دارند و اظهارنظر می‌کنند در چارچوب مقررات دین مبین اسلام و رعایت حجاب اسلامی‌شان. با توجه به شرایطی که الان در جامعه است از طرف دیگر هم ما باید واقعیت‌های جامعه را ببینیم. من به‌عنوان مددکار اجتماعی، کسی که سال‌ها در این حوزه کارکرده، محیط را دخیل می‌بینم. کسی که روان‌شناس است مثل من که مددکار اجتماعی هستم فکر نمی‌کند، شاید آن‌همه چیز را برگرداند و بگوید که شخص مقصر است، فرد را مقصر بداند ولی من که به‌عنوان دانش‌آموخته رشته اجتماعی و مددکاری اجتماعی و جامعه‌شناسی هستم، محیط و شرایط جامعه را دخیل می‌دانم و می‌بینم. شرایط جامعه شاید باعث شده شخص می‌آید و اظهارنظر می‌کند، ادامه تحصیل می‌دهد، موفقیتی برایش ایجاد می‌شود و … محیط را پررنگ‌تر می‌بینم.

به شما گفته‌اند «پدیده انتخابات بوشهر»؛ قبل  از شما هیچ بانوی بوشهری دیگری شانسش را برای نماینده شدن امتحان نکرده بود؟

حوزه جنوب استان بوشهر، نه! ولی حوزه استان بوشهر، دشتستان سرکار خانم  دکتر عدالت، دوره ششم مجلس بودند.

هزینه جشن پیروزی‌تان از کجا تأمین شد؟ وقتی در سایت‌ها خواندید که نوشتند «جشن بزرگ نماینده»، چه حسی داشتید؟

جشن پیروزی ما در واقع یک مراسم تقدیر و تشکر از همه مردمی بود که آمده بودند و انتخابات به این باشکوهی برگزار شده بود. به جز یک پکیج ساده پذیرایی، چیز دیگری نبود که حالا هزینه آنچنان داشته باشد.

جایی گفته بودید فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های دولتی به من مراجعه کنند برای اشتغال، تأیید می‌کنید؟

تأیید می‌کنم؛ فقط یک توضیح بدهم. در مراسمی که به مناسبت ۱۶ آذر(روز دانشجو) امسال برگزار شد در آن مراسم با دانشجویان هم‌استانی‌مان در تهران، یک نشست داشتیم که بتوانیم همدیگر را بشناسیم. چون در بعضی از پتروشیمی‌ها، جاهایی که می‌رویم بحث نخبگان را مطرح کرده بودند.

کسی هم شاغل شد؟

الان خیلی‌ها در آزمون پلیمر پاد و آزمون‌های مختلف شرکت می‌کنند.

پس مؤثر بوده؟

بله.

آخرین خبر خوبی که شنیده‌اید، چه خبری بود؟

حوزه انتخاباتی‌ام حوزه وسیعی است که هم نفت و گاز و انرژی، هم دریا و تجارت و صید و صیادی از همه مهم‌تر، بحث کشاورزی دارد. الان بیشترین درصد گوجه‌فرنگی خارج از فصل در استان بوشهر مربوط به حوزه انتخابی من است. شهرستان دیِّر بخش برده‌خون آبدان ما بهترین گوجه خارج از فصل را دارد. با پیگیری‌هایی که انجام داده بودیم در واقع امروز (به وقت مصاحبه فارس پلاس) آخرین نشست است که تناژش را مشخص کنند برای بازگشایی مرز برای صادرات گوجه‌فرنگی. این بهترین خبر و مهم‌ترین خبر و برایم رضایتبخش بود.

آخرین خبرخوبی که شما به دیگران داده‌اید، چه خبری است؟

همین خبر را به جامعه کشاورزان.

خدایا به ما مهربانی بده / دل ساده آسمانی بده بقیه‌اش را شما بخوانید!

خدایا چنان کن سرانجام کار/ تو خشنود باشی و ما رستگار

ادامه آن شعر را بلد نیستم(با لبخند) / فارس

لینک کوتاه : https://avayebushehr.ir/?p=8931

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در آوای بوشهر منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.