یزدان شهیدزاده
شروع فوتبال در ایران با نفت قرین است. این را که کارگران انگلیسی در شهر اولینها -مسجدسلیمان- آغازگر آن بودند یا در میان اشغال بوشهر توسط انگلیسیها فوتبال به ایران رسید نمیدانم اما در داستان فوتبال ایران، نفت نقشی انکار ناشدنی دارد.
تا همین چهار – پنج سال گذشته چهار تیم نفتی در سطح اول فوتبال ایران حضور داشته اند: نفت آبادان، پارس جنوبی جم، نفت مسجد سلیمان و تیم منحل شده نفت تهران مطرحترین تیمهای لیگ برتری چند سال گذشته در لیگ برتر خلیج فارس بودهاند که سالی از قَدَرترینها بودهاند و سالی هم در قعر جدول جا خوش میکردند و سرانجام به یمن کماعتنایی مدیران وزارت نفت به این باشگاهها در فصل آینده لیگ برتر خلیج فارس هیچ تیم نفتی حضور نداشته باشد و مردمان بسیاری از خطههای خونگرم از تماشای تیمهای درجه اول فوتبال ایران در شهر خود محروم خواهند بود.
عکس رفتاری که برای تیمهای نفتی رخ داده است برای تیمهای صنعتی و معدنی کشور در حال رخ دادن است و تعداد تیمهای معدنی و صنعتی در لیگ برتر روز به روز بیشتر میشود حتی در فصل آینده نیز احتمال اضافه شدن یک تیم معدنی دیگر از استان یزد به لیگ برتر فوتبال وجود دارد.
این که مدیران نفتی نه تنها نگاه اجتماعی خود را از فوتبال دریغ کردهاند بلکه نتواستهاند از پتانسیل فوتبال برای آشتی میان مردم و صنعت نفت بهره ببرند، هنوز در شهرهایی که شرکتهای نفت، گاز و پتروشیمی از انجام مسئولیتهای اجتماعی خود شانه خالی میکنند بخش اعظمی از مردمان جنوب نگاهشان به فضای محصور شرکتها و فنسهایی که زمینها را جدا کرده اما فلرها در هوای مشترک دود و سیاهی در آسمان و ریهها میپاشد نگاهی تلخ دارند.
مدیران نفتی حتی اگر هم قایل به انجام مسئولیتهای اجتماعی خودشان نیستند باید این درک را داشته باشند که در بستر اجتماعی ورزش به ارزش و اعتبار صنعت ملی نفت کمک کنند اما حضور آسانسوری تیمهای نفتی در سطح اول فوتبال ایران عین همان مدیریت دولتی است که اگر مدیری ورزشی بیاید شیر نفت را بر روی ورزش باز میکند و اگر مدیر بعدی با ورزش صفا نکند یک باره شیر را میبندد و مردمانی دچار فقر تفریحی هم لابد باید بروند پی کارشان!
این سبک رفتار مدیران نفتی باعث حضور آسانسوری تیمهای نفتی در لیگ برتر خلیج فارس شده است؛ افتان و خیزانهایی که در ابتدا و انتهای هر فصل شاهد هستیم. البته هر وقت وزارت نفت تحت انتقاد ورزشینویسها و دیگران قرار گرفته پشتیبانی نکردناز تیمهای تحت مالکیت را ناشی از منع قانونی و وفق برنامۀ ششم توسعه دانسته است اما وقتی دیگر تیمهای صنعتی از این قانون مستثنایند وجود چنین قانونی برای جنوب کشور خصوصا استانی همانند بوشهر که صنعت آن معطوف به حوزه نفت و گاز است عین جفا و ظلم است به نظر میرسد و مگز جز نفت و گاز صنعت بزرگ دیگری در این منطقه می شناسید که حمایت از ورزش قهرمانی این استان ها را به آن بسپارید؟
با این همه حتی اگر منع قانونی وجود داشته باشد میتوان از ظرفیت شرکتهای شبه دولتی نفتی نظیر پتروشیمیها استفاده کرد و با اسپانسرینگ و حمایت مالی از این تیمها بخشی از مسئولیتهای اجتماعی خود را انجام دهند. اگر صنایع دیگر در خاک جنوب به زمین نشسته به سبب استحصال و استخراج نفت و گاز بوده و هر آنچه به هوا پراکنده شده دود و آلودگی بوده و نفت نه تنها در قبال ورزش و برای توسعۀ آن که در حوزههای آموزش، اشتغال و اقتصاد و رفاه مردم جنوب هم متعهد است و باید خود را ملزم بداند.