آوای بوشهر- ابوالحسن صفرپور؛ بانوان برای جمهوری اسلامی تهدید هستند؟!
ما عادت داریم فرصت ها را به چالش و چالش ها را به بحران تبدیل کنیم. در اقتصاد، سیاست، اجتماع، ورزش و هر عرصه اجتماعی دیگری می توان مثال های متعددی یافت از ایجاد بحران های خودساخته! مثل نفت و ذخایر فسیلی که برای اکثر کشورها موجب پیشرفت می شود و برای ما اقتصاد رانتی درست می کند. مثل نخبگان سیاسی که در سایر کشورها احزاب را قدرتمند می کند و در کشور ما زندان ها را مملو! مثل جوانان نخبه که در ایران پدیده فرار مغزها را شکل می دهد و در سایر کشورها دانشمند می سازد.
اما نکته ای که جمهوری اسلامی بعد از انقلاب هرگز نتوانست راجع به آن تصمیم بگیرد موضوع بانوان و جایگاه شان بود. کلاف سردرگمی که همیشه راجع به آن شعار دادیم ولی هرگز آن را نپذیرفتیم. همیشه با جایگاه و ارزش بانوان برخوردهای سلیقه ای و جنسیتی داشتیم. همیشه به چشم یک تهدید خطرناک با این مسئله برخورد کردیم.
از مسئله پوشش بانوان، گشت ارشاد ایجاد کردیم و سعی در سرکوب زنان کردیم اما نتیجه ای کاملا مبهم و نامشخص از آن برآمد و در برهه هایی تبدیل به بحران شد. برای حضور و ظهور بانوان در عرصه موسیقی هم هیچ وقت تصمیم مشخصی نگرفتیم. در عرصه پست های مدیریتی هم از زنان بیشتر به عنوان بازیچه استفاده کردیم.
اما حالا با یک بحران جدید روبه رو هستیم. بحرانی که تا چندسال قبل یک موضوع کاملا ساده بود: “ورود بانوان به ورزشگاه”. کشور دچار یک دوگانگی و تضاد بزرگ شده است. اینکه اجازه دهیم فوتبال به عنوان پرطرفدارترین ورزش کشور دچار تعلیق شود یا بانوان به ورزشگاه بروند؟ اساسا جمهوری اسلامی خالق این دوگانگی ها و تضادها درون خود بوده است. به راحتی همه چیز را روبه روی هم قرار می دهد حتی چیزهایی که ربطی بهم ندارند.
این دوگانگی ها یک موضوع صرفا سیاسی نیست که با تصمیم یک فرد سیاسی بهتر یا بدتر شود بلکه یک موضوع کاملا عمیق، فکری، فقهی و فلسفی است که تصمیم گرفتن راجع به آن جمهوری اسلامی را نسبت به اهدافش دور یا نزدیک می کند. اما عدم توانایی تصمیم گیری راجع به این موضوعات، مسئله ای است که به اداره جامعه مربوط می شود و کاملا مدیریتی و سیاستی است. تعدد نهادهای تصمیم گیر، تعدد نهادهای صاحب نفوذ که اتفاقا منافع و افکار متضاد دارند موجب شده که کشور در بسیاری از موضوعات در یک حالت لنگ در هوا قرار گیرد.
تصمیم گرفتن راجع به ورود زنان به ورزشگاه مثل تصمیم گرفتن راجع به سیل اخیر خوزستان یا سوختن پلاسکو یا زلزله بم است که باید به نقطه بحرانی برسد. اگر مجبور نشویم تصمیم نمی گیریم. این خصلت مدیریت بحران است.