یزدان شهید زاده
آوای بوشهر: از شادی های دل نچسب بعد از گل تا وعده و وعیدهای لیدر پسند! اینها بازی هایی بود که “مراد” دل هیچکس نبود! آدم ها وقتی شاخصه های مورد نیاز کسب جایگاهی را ندارند سعی می کنند بازیگران خوبی باشند تا خلاهای وجودی را با نمایش و وعده های خیالی بپوشانند؛ این شخص می تواند یک رئیس، یک کارشناس، یک مسئول دفتر و یا یک مدیر عامل باشد.
با گذشت چندین ماه از کنار گذاشتن یا کنارگیری بهرام رضائیان از مدیرعاملی پارس جم، سید پیروز موسوی به جای انتخاب مدیر عامل رسمی، تنها گزینه مورد علاقه اش، مراد مرادی، را با تیم می چرخاند تا کت مدیرعاملی را کوک مسئول دفترش کند؛ مسئول دفتری که قرین به تمام عمر اداری اش را به پای سید پیروز در هماهنگ کردن دیدارها و جلسات داخلی، پاسخگویی به تلفن متقاضیان و ارباب رجوع و… گذرانده و از مدیریت و مدیرعاملی نه دانشی دارد و نه تجربه ای!
اما به یمن رفاقت و شاید قرابت چندین ساله با مدیر عامل منطقه ویژه بر مسندی تکیه می زند که بسیاری ها، از او شایسته تر به این جایگاهند. اینکه مراد مرادی به دلیل کدام سنجش و غربال مدیریتی، گزینه اول مدیرعاملی بود را باید خود سیدپیروز پاسخ دهد؟
روزهای خراب پارس، زاده رفتار غیرحرفه ای ارکان مدیریتی منطقه ویژه و شخص جناب موسوی است، وقتی باشگاهی با یک عالمه هوادار، بازیچه دست فردی شده که مدیرعامل بودن را با دست پس می زند و با پا پیش می کشد و خود هم احتمالا به گشاد بودن قبای بر تن کرده اعتراف دارد باید فاتحه باشگاه پارس جنوبی را خواند حتی اگر دیوارهایش را از خشت طلا بسازند!
سید پیروز موسوی که در شروع مدیریتش در منطقه ویژه، وعده ی بومی گری توامان با حرفه ایی گری در پارس جم داده بود، ترکیب یازده نفره پارس را از بازیکنان بوشهری خالی تر کرد و گزینه مدیرعاملی او همسو با شعار حرفه ای گری اش نیست، چون گزینه ایی را از جیب درآورده که در تاریخ سه دهه زیست خود، نه قرابتی با هر نوع ورزش قهرمانی دارد و نه در هیچ سازمان و ارگانی اعم از ورزشی و غیرورزشی رزومه مدیریتی دارد.
بررسی سابقه فعالیت مدیران عامل و سرپرستان ۱۵ باشگاه لیگ برتری، به غیر از سردار غفور یا مصطفی مدبر، مدیرعامل برکنار کننده علی دایی در سایپا و رضا کریمی پیکان که سابقه روشنی از مدیریت کاری آنها وجود نداشت روشن است:
هشت نفر از آنها در گذشته علاوه بر اینکه ورزشکار حرفه ایی در سطح ملی بوده اند، چندین سال سابقه مدیریت ورزشی در سازمان ها، وزارت خانه ها و باشگاه ها و تیم های ورزشی را در کارنامه دارند.
چهار نفر دیگر از مدیران تنها در حوزه مدیریت ورزش چندین سال سابقه فعالیت داشته اند.
و مدیرعامل ذوب آهن نیز علاوه بر داشتن ۶ سال سابقه مدیریت ورزشی به همراه تحصیلات آکادمیک در مقطع دکترا، دارای درجه ملی داوری فوتبال است.
حال انتخاب یک مسئول دفتر به سمت سرپرست یا مدیرعامل یک باشگاه ورزشی آن هم بدون داشتن کارکترهای مدیریتی و ورزشی، تنها می تواند یک انتصاب شخصی و دوستانه باشد، انتصابی سراپا غلط که تیغ اشتباهاتش بر گردن هواداران و فوتبال دوستان جمی نشسته است.
واضح است که مصیبت این روزهای پارس، بیش از آنکه نداری باشد، فقر مدیریتی است، که اگر مدیرعامل می توانست بقال سر کوچه را هم به عنوان اسپانسر تیم انتخاب کند حداقل تیم مشکل آب معدنی پیدا نمی کرد!
امروز در شرایط بحران زده پارس جنوبی که مدیر عامل اش هنوز حکم انتصاب ندارد چه کسی می خواهد با سرمربی دیگری قرارداد ببندد؟
شاید مطرح کردن گزینه ذهن را به جانبداری از شخصی سوق دهد، اما در همین حوالی چه گازی باشد یا نفتی، چه دولتی و چه ورزشی چه بومی ویا غیربومی؛ شخصی را انتخاب و منتصب کنید که حداقل یک یا دو کارکتر مناسب این پست را داشته باشد.
مرادی پرده نشین این اتفاقات است و کارگردان مصائب پارس، سیدی است که تا این لحظه هیچ کدام از حرف ها و دغدغه هایش به هوادارن اثبات نشده است. سید پیروز باید با مردم رو راست باشد. این مردم دیر یا زود می دانند چه کسی با صداقت کنارشان بوده است؛ هنوز فرصت داریم تا برای آینده لذت بخش تری کنار هم باشیم.
سلام ، عزیزمن کجا دیده شده جو کاشته شود گندم برداشت شود ، خودمان را گول نزنیم ،شما میدانید، مردم هم میدانند چه خبر است. از سید پیروز و عواملش از نمایندگان تا خویشانشان و وابستگان ، انتظار کمترین حرکت اصولی را نداشته باشیم ، خواسته یا ناخواسته رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات .