امید زاهد
این روزها حمله به کنگره آمریکا در صدر اخبار دنیا قرار دارد و همه متفق القول این حرکت را «حمله به دموکراسی» برمی شمارند. که به قول افلاطون «طبیعت انسانی پشت سر مسائل سیاسی نهفته است».
حمله به دموکراسی یعنی واقعیت هایی که هم هست و هم نیست. برای مثال در ایران ما، برای آزادی فریادها شده و چه قربانی ها گرفته و از پس آن به دموکراسی اش حمله ها شده که از شماره فزون است و تا همینجا هم البته شق القمر کرده ایم.
با این وجود در جهان پیرامون آن گونه چهره ایران ما را می نمایانند که این کشور با الفبای آزادی هم ناآشناست و لازم می دانند که باید به جماعت ایرانی فهماند آزادی چیز خوبی است! برخی هم که می گفتند «ایرانی لیاقت آزادی ندارد» حدش همین است.
به گواه جامعه شناسان نه آن مردم ساده دل دوران مشروطه می دانستند چه می خواهند، نه اکثریت مردمی که پس از شهریور ۱۳۲۰ به سالهای آزادی موقت برخاستند.
در انقلاب ۱۳۵۷ هم اندیشمندان می گفتند سلطنت و دیکتاتوری روزگارش به سر آمده و از خودکامگی به ستوه آمده اند و مردم هم می دانستند که «نه» بگویند اما از پس « آری» چه خواهند و چه شود! همه حواله به اعتقادات و باورها گردید.
پس از انقلاب فرصت تمرین دموکراسی نیافته برای صدور انقلاب بی تاب شدیم. دفتر کمک مالی برای نهضت ها گشودیم و هزینه ها از کیسه ملت صرف آرایش نظام کردیم و نهال نوپای دموکراسی را به حال خود رها کردیم.
گفتنی است در جامعه کوتاه مدت ایرانی هرگاه به آزادی رسیدیم با تندروی اسباب پایان آن را فراهم نمودیم و این شد که عمر دموکراسی کوتاه و کوتاه تر شد.
خیلی دور نیست از حقایقی که گذشت و سهم ما در حمله به دموکراسی و چهره واقعی آن که گذری و نظری بر آن در این روزها ضروری است.
حمله به دموکراسی در ایران ما:
–مجلس ایران با حمایت روس ها به توپ بسته شد و میرزا جهانگیر خان سردبیر روزنامه صوراسرافیل کشته و آزادی خواهان متواری و تبعید شدند. البته برخی آزادی را بی بند و باری دانستند و چنان بر مشروطه خواهان رادیکال تاختند تا عطایش را به لقایش ببخشند.
–آن زمان که مخالفان برای رساندن پیام بیداری خود حرف هایشان را در بیرون ایران در لابلای روزنامه حبل المتین در میان صندوق های چای مخفیانه به کشور می فرستادند.
— در همین بندر بوشهر خودمان چنان بر روزنامه مظفری و مدیرش تاختند و فلکش کردند و اموالش به غارت بردند و چاپخانه بر سرش خراب کرده، آتشش زدند که سخن آزادی زدن را رها کرده به انتشار قصص و حوادث خارق العاده ملل اکتفا نمود.
–آنگاه که داشتن مجوز برای استفاده از رادیو و تلویزیون برای مردمی که تشنه اطلاعات در دنیای بیرون بودند صادر می شد.
–وقتی از دیوار سفارت برای تسخیر لانه جاسوسی بالا رفتیم.
–وقتی نمایندگان رای به ممنوع بودن استفاده از ماهواره در مجلس شورای اسلامی دادند.
–وقتی فیلتر شدن شبکه های مجازی پرطرفدار ایرانیان را سر گرفتند.
–وقتی به جای مدارا و سازش رویارویی و مقابله در پی شمارش آرا در سال ۸۸ و جنبش انتقادی سبز را برنتافتند.
–وقتی آتش سرکش در سفارت عربستان در مشهد انداختند.
–وقتی در پی اعتراض به گرانی بنزین گلوله ها را مقابل گفتمان مردم نشان دادند.
و دیگر به جای دیدن نارضایتی از وضع موجود در پی گرانی تورم که دیگر مردم نای کمر راست کردن ندارند و تنها با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشته اند به الگو قرار دادن کشور یمن و یاد گرفتن برج سازی! ارجاع مان دادند.
اینها همه جلوه هایی از تمرین پر هزینه حمله به دموکراسی در کشور ماست.
حالا چرا تنها حمله به دموکراسی به کنگره آمریکامنحصر است؟ و چرا وقتی داعش به مجلس ما یورش برد کسی نگفت حمله به دموکراسی؟! با این حال در کره خاکی ما دقیقه به دقیقه حمله به دموکراسی رو به افزایش است. عصری که ارزش ها زود پیر و فرتوت می شوند و نهال دموکراسی همچنان نیاز به پرورش افکار دارد.