الهام بهروزی
آمارها حکایت از رشد فزاینده افسردگی در جامعه کنونی ایران دارد که عوامل متعددی در آن دخیل است؛ عواملی نظیر کاهش چشمگیر برنامههای باکیفیت طنز در تلویزیون و سینما، تورم و گرانی و مشکلات اقتصادی، شرایط اجتماعی و تجملگرایی و درآمد پایین و… همه این عوامل دست به دست هم دادهاند تا هر فردی به فراخور روحیه و شرایط فردی و شخصیتی که دارد، با این بیماری مهلک و ضدانگیزه در برههای از حیات خود دمساز شود.
بیشک یکی از راههای مبارزه با این بیماری که موجب سوق دادن فرد به افکار مزاحمی چون اندیشیدن به خودکشی و مصرف مواد اعتیادآور و نوشیدنیهای زیانبخش میشود، شادی و شادیکردن است؛ چیزی که امروز در زیست فردی و اجتماعی ایرانیها در حال کمرنگشدن است. بیشک با ترویج هنرهای خیابانی نظیر موسیقی خیابانی یا تئاتر خیابانی و اجرای برنامههای شاد نظیر جنگهای شادی در فضای عمومی شهری میتوان در کالبد شهری شادی دمید. همین شادیهای کوچک اما تاثیرگذار میتواند به سهم خود در شادابی و امیدبخشی در جامعه امروزی اثربخش باشد.
بارها شده در شبکههای اجتماعی، برشی از اجراهای خیابانی و شادی خودجوش مردم را در میادین شهری یا بازارها دیدهایم که حتی تماشای آنها باعث شده که برای لحظهای شادی در زیر پوستمان بدود و لبخندی بر لبمان بنشیند. نمونه این تصویرهای شاد در برخی از شهرها نظیر بوشهر، رشت، شیراز، اصفهان و… دیده میشود که همین مساله موجب شده شادی در این نقاط به نسبت مناطق دیگر بیشتر در فضای شهری جاری باشد. شادی که متولی آن خود مردم هستند نه دستگاههای فرهنگی و شهری که موظفند در راستای مسوولیتهای که در زمینه امیدافزایی و شادیبخشی دارند، برنامههای شاد و انگیزهبخش برای شهروندان خود تولید کنند.
یکی از شادیهای خودجوش مردمی، آنچه بود که در رشت از سوی پیرمردی که در فضای مجازی به «صادق بوقی» شهره بود، میدیدیم. این فرد با خواندن اشعاری بومی و حرکات موزون محلی در بازار رشت و برخی از گذرهای آن، مردم و رهگذران را به شادی و امید دعوت میکرد اما این حرکات شادیآفرین وی با احضار و مسدود شدن صفحه شخصیاش در فضای مجازی زیر سوال رفت که این تصمیم با واکنشهای متعددی از سوی مردم و برخی از مسوولان مواجه شد.
نمونه بارز آن، واکنش وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بود. عزتالله ضرغامی در واکنش به برخوردی که با این شادیکردن این پیرمرد شمالی صورت گرفت، گفت: ما در تولید شادی مشکل داریم! هنوز نتوانستیم شادی را به درستی ارائه کنیم، اگر پیرمردی درب مغازهاش شادی کرد یا یک موسیقی فولکور خواند از نظر ما متهم است، ولی اگر همین شادی را در ایام یا مناسبت مذهبی انجام میداد، تشویق هم میشد. ببینید چقدر ملاکهای ما در این حوزه چندگانه و متضاد است، تقاضای ما این است راههای پیموده نشده را طی کنیم.
یک مجری سینما هم به این برخورد قهری با پیرمرد شمالی که اهالی رشت به او «عمو صادق» میگویند، معترض شد و با کنایه نوشت: «نکند در قصه چای دبش پای عمو صادق هم گیر بوده؟» به دنبال مسدود شدن صفحه شخصی این پیرمرد شاد که جرمش انتشار شادی و امید در شهر رشت بود، در شبکههای اجتماعی موجی در حمایت از او به راه افتاده که این نشان میدهد، مردم به شادیهای کوچکی که امثال عموصادقها در فضای خموده جامعه امروزی ترویج میدهند، دلگرم هستند.
شادیهایی که از فرهنگ عامه برخاسته و تعارضی با زیست و باورهای مردم این سرزمین نداشته و ندارد. حق کسی در آن تضعیف نشده و فقط برای دمی مردم را با خود همراه میکند تا این بیت خیام را در ذهنها تداعی کند که «ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم/ وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم/ فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم/ با هفتهزارسالگان سربهسریم».
در ادامه این گزارش، نظر برخی از شهروندان را در خصوص شادیهای مردمی و نقشی که امثال «صادق بوقی» در شادیبخشی فضای جامعه دارند، جویا شدیم. مرضیه که دختری ۳۰ ساله است و روانشناسی میخواند، در این باره به بامداد جنوب گفت: شادی یکی از بهترین راههای تزریق امید و انگیزه به جامعه است. خب، طبیعتا تزریق آن به جامعه هم هزینهبردار است و هم پیشنیازهایی دارد که باید باشند تا بتوان شادی را در جامعه تکثیر کرد.
وی در ادامه با تاکید بر اینکه شهرداریها و نهادهای فرهنگی موظفند که با تولید محتوای لازم، شادی را به فضای شهری انتقال بدهند، افزود: اما شوربختانه این نهادها یا بهخاطر کجسلیقگی یا یکسونگری یا مشکلات مالی در سالهای اخیر که جامعه تحت تاثیر تورمها و گرانیهای کمرشکن بهشدت تحت فشار قرار و انواع مشکلات و اختلالات روانی گریبان آن را گرفته است، در تولید محتوا و برنامههای شاد و انگیزهبخش ضعیف ظاهر شدهاند.
از سوی دیگر هم با شادیهای خودجوشی که در سطح جامعه از سوی خود مردم آفریده میشود، به بهانههایی برخورد قهری صورت میگیرد که این مساله در صورت تداوم موجبات لجبازیهای مدنی را در سطح جامعه پدید میآورد.
به گفته این شهروند، شادیهای خودجوش که برگرفته از ادبیات و فرهنگ فولکلور ما هستند، هرگز تهدیدی برای سلامت اجتماعی ما محسوب نمیشود. تازه، این شادیهای کوچک و مردمی نقش موثری را در ترویج امید و شادابی در جامعه داشته و دارند. بنابراین نباید عرصه فضای شهری را بر این نوع شادیها تنگ کرد. نتیجه این سختگیریها سوق یافتن مردم بهویژه جوانان و نوجوانان به سمت شادیهای کاذب و تفریحات زیرزمینی و پرآسیب میشود.
وی در پایان تاکید کرد: از دید من، مسوولان باید به خواسته و سلیقه مردم احترام بگذارند و شادیهای پاکیزه و امیدافزای آنها را متوقف نکنند. بیشک با افزایش محدودیتها، جامعه را بیشتر در بند افسردگی میاندازند. بیماری که عوارض و پیامدهای خطرناکی را برای آینده جامعه به همراه خواهد داشت. شما اگر یک آماری از انگیزه خودکشیها و طلاقها بگیرید، میبینید که بسیاری از آنها به دنبال افسردگی اتفاق افتاده است. پس مسوولان چارهای جز این ندارند که خود مولد شادی و حامی آن در جامعه باشند.
شهروند دیگری هم به ضعف مدیران و مسوولان فرهنگی در تولید شادی در جامعه امروزی اشاره کرد و گفت: متاسفانه برنامههایی که در سطح شهر اجرا میشوند اغلب مناسبتی و بیشتر در راستای به گریه انداختن مردم هستند! به جرات میگویم که از دید برخی از مسوولان، شادی کردن امروز جرم است! و تمام اهتمام خود را به کار میگیرند تا برنامههایی اجرایی کنند که شادی در آنها راهی ندارد. حتی برخی از آنها با دست زدن در برخی از اعیاد هم مشکل دارند! این در حالی است که دین ما دین شادی و امید است.
وی که مادر است و دو فرزند خردسال دارد، با اشاره به برخوردی که با پیرمرد گیلانی به تازگی صورت گرفته، افزود: من این مرد را نمیشناختم فقط مدتی بود که شادیهای او را فضای شهری رشت میدیدم که چطور با دو حرکت ساده و خواندن اشعار محلی همشهریهانش و رهگذران را شاد میکرد. باور میکنید با دیدن کلیپهای کوتاه وی، حال خوبی تجربه میکردم اما دیدم صفحه شخصی این فرد مسدود شده! شادی کردن جرم شده! و ظاهرا به جرمهایی چون اختلاس که دیگر به امر عادی در جامعه ما تبدیل شده، اضافه شده است و ما بیخبر بودیم. در شادی این مرد هیچ حرکت شنیع و دور از اخلاقی دیده نمیشد هر چه بود هنر بود و شادی.
این شهروند با تاکید بر اینکه مردم امروز به شادی نیاز دارند، تصریح کرد: بهنظرم موجی که از سوی مردم در شهرهای مختلف در حمایت از این پیرمرد گیلانی به راه افتاده، نشان میدهد آنها خواهان این هستند که مسوولان به زندگی روزمره و شادیهای مجاز و خودجوش آنها کاری نداشته باشند و اجازه بدهند که مردم در اوج مشکلاتشان که نتیجه سوءمدیریتها و اختلاسهای گاه بیگاه است، خودشان دلیل امید و شادی خود باشند. مردم امروز ایران، نشان دادهاند که مردمی خشونتپرهیز و خواهان زندگی صلحآمیز و شاد هستند حتی در شرایطی که دولت در کنترل قیمتها و تورم مانده است!
یک شهروند دیگر هم با بیان اینکه شادی، حق ماست، به بامداد جنوب گفت: دستگاههای متولی فرهنگ و هنر که درگیر سیاسیبازی شدهاند و فقط به آنچه به طیف فکری و سلیقهای خودشان نزدیک است، توجه نشان میدهند، از تولید شادی در جامعه امروز بازماندهاند. ضروری است که این مسوولان جامعه امروز را بشناسند و نیازهای آنها را جدی بگیرند. رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی در جامعه کنونی نشان میدهد که کار فرهنگی در آن صورت نمیگیرد و اگر کاری هم صورت میگیرد، تنها برای قشر خاصی است.
منیره هاشمی با تاکید بر اینکه اگر برنامههای فرهنگی هدفمند نه روزمهساز در جامعه تولید شود، امروز اینگونه با آمار بالای خودکشی و اعتیاد در نوجوانان بهویژه در دختران مواجه نمیشدیم، یادآور شد: دلیل همه این آسیبها و افسردگی جامعه فقط و فقط در حذف ترویجی شادی از آن خلاصه میشود. شاید مسوولان در حرف اصرار میکنند که حامی ترویج شادی و امید در جامعه هستند ولی در عمل دقیقا دارند خلاف آن عمل میکنند. قطعا تداوم رفتارهای ضدشادی مسوولان عواقب جبرانناپذیری برای آینده این جامعه بحرانزده خواهد داشت. امیدوارم که پیش از اینکه دیر شود، علاج واقعه را کنند تا دیگر به مانند امروز با آمار بالای افسردگی و خودکشی در جامعه مواجه نشویم.