الهام بهروزی
«زن» و «رسانه» از مقولات مهم جامعه امروزی ایران است که نیاز جدی به کندوکاو و تفحص دارد تا الگوهای موفقی که در این سالها در این عرصه حساس و ظریف با مسوولیتپذیری به تولید محتوای فاخر و موثر پرداختهاند، شناسایی شوند. بیشک عوامل متعددی در نقشآفرینی زنان امروزی در رسانه از تلویزیون و رادیو گرفته تا روزنامه و خبرگزاری و پایگاه خبری دخالت داشتهاند که مهمترین آنها میتواند در تعدیل نگاه جامعه سنتی به زن و مشارکت پررنگتر او در فضای اجتماعی و رسیدن به حق تحصیل در مراکز آموزشی عالی نظیر دانشگاهها و دانشسراها و… خلاصه شود. همه این عوامل به مسوولیتپذیری و خودباوری زنان امروزی دامن زده تا آنها در دوران بعد از انقلاب اسلامی بهویژه از اواخر دهه ۷۰ به بعد با نوشتههای خود در شکلگیری و هدایت افکار عمومی نقش کلیدی و تاثیرگذاری را ایفا کنند.
خوشبختانه استان بوشهر یکی از استانهایی است که از اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ پذیرای زنان در عرصه رسانه شده؛ زنانی آوانگارد که بعدها بستر را برای حضور خبرنگاران و روزنامهنگاران همجنس خود در رسانه این اقلیم هموارتر کردند. بیشتر این زنان بهصورت تجربی این حرفه را آموختند ولی سلیمه کهنسال تنها زنی است که در این دوره دارای تحصیلات آکادمیک در رشته علوم ارتباطات گرایش روزنامهنگاری از دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. وی در دانشگاه شاگرد حسین قندی و محمدمهدی فرقانی میشود و تجربیات خوبی را در حوزه خبرنگاری و گزارشنویسی به دست میآورد.
کهنسال فعالیت خود را در رسانه استان از سال ۱۳۸۲ با ورود به واحد اطلاعات و اخبار صدا و سیمای مرکز بوشهر رسما آغاز کرد. وی در ادامه در سال ۱۳۹۳ با راهاندازی روزنامه «بامداد جنوب» با پذیرش دبیری تحریریه آن مدتی حضور در نشریات مکتوب و چاپی را تجربه کرد. پس از آن در سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ هم مدیریت باشگاه خبرنگاران جوان را که زیرنظر صدا و سیمای مرکز بوشهر فعالیت میکرد، پذیرا شد. کهنسال سپس در سال ۱۴۰۰ بهعنوان معاون خبر صدا و سیمای مرکز بوشهر منصوب شد و تا سال ۱۴۰۱ در این پست ادامه داد.
کهنسال در طول ۲۱ سال فعالیت خبری، ضمن تولید محتوای فاخر و حرفهای در رسانههای استانی، در پرورش نسلی نو و کنشمند در حوزه خبرنگاری و روزنامهنگاری استان نقش سترگی را ایفا کرد. بهطوری که اکنون برخی از شاگردان وی در روزنامهها و خبرگزاریهای استان در حال فعالیت هستند. در کارنامه کاری وی، داوری برخی از جشنوارههای مهم رسانهای و همچنین برگزاری کارگاههای مختلف همچون آموزش خبرنویسی، گزارشنویسی، مصاحبه و… دیده میشود.
کهنسال که در پرورش بخشی از جامعه روزنامهنگاران زن استان نقش موثری داشته، بر این باور است که زنان بوشهری با وجود چالشهایی که با آن مواجه بودند اما به خوبی در رسانههای بومی و خبرگزاریهای استان به ایفای نقش پرداختهاند. این نشان میدهد که آنها همت بلندی دارند و به کار خود حرفهای نگاه میکنند.
این دیدگاه بهانهای شد تا با سلیمه کهنسال، روزنامهنگار و کارشناس خبر جنوبی که دانشآموخته رشته علوم ارتباطات در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه علامه طباطبایی تهران است، گپ و گفتی در باب چگونگی تحصیلش در رشته روزنامهنگاری، فعالیت در رسانه و حضور زنان بوشهری در رسانه و وضعیت رسانه امروز استان داشته باشیم.
چطور شد در دورهای که رشته خبرنگاری در جامعه سنتی بوشهر برای زنان چندان شناخته شده و تعریفشده نبود، شما این رشته را انتخاب کردید؟
سال ۱۳۷۵-۱۳۷۴ آخرین سال دبیرستان را که آن موقع، پیشدانشگاهی نامش بود، میگذراندم. در رشته ادبیات و علوم انسانی درس میخواندم و رشتهام را دوست داشتم؛ زیرا خودم انتخابش کرده بودم. خیلیها چه از میان همکلاسیها، چه معلمان و چه اطرافیان، زمان انتخاب رشته تعجب کردند؛ چون انتظار داشتند تجربی یا ریاضی را انتخاب کنم به دلیل اینکه نمرههایم در ریاضی و شیمی خوب بودند. برای پدر و مادرم هم جای تعجب داشت؛ اما آنها به درستی انتخاب را به عهده خودم گذاشتند و از این بابت از ایشان بسیار ممنونم.
من به درس ادبیات فارسی علاقه داشتم، به طوری که زیرنویس کتاب ادبیات را هم میخواندم. در بقیه درسها هم خوب بودم. دست به قلمم بد نبود و گاهی شعر هم مینوشتم. در دوره پیشدانشگاهی همزمان که دروس مدرسه را میخواندم، خود را برای المپیاد ادبیات فارسی و آزمون سراسری هم آماده میکردم. بیشتر وقتم صرف درس خواندن میشد؛ کاری که در آن زمان با علاقه تمام انجامش میدادم. در آن دوره آزمون سراسری در دو مرحله برگزار میشد. رتبهام در آزمون ۱۵۰ شد و درصدها نشان میداد میتوانم هر رشتهای را که دوست دارم انتخاب کنم؛ اما در این میان مانده بودم کدام رشته را به عنوان اولویت اول انتخاب کنم. زمانی که قرار شد انتخاب رشته کنم، از دختر خالهام که تازه در رشته مددکاری اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی دانشآموخته شده بود، کمک خواستم و او رشته علوم ارتباطات اجتماعی را به من معرفی کرد.
دانشآموزانی که در رشته علوم انسانی تحصیل میکنند، همیشه شنیدهاند که رشته حقوق بالاترین رشته در این حوزه است. به هر حال اطرافیان من هم انتظار داشتند که من این رشته را انتخاب کنم اما به این رشته علاقه نداشتم و رشتههای نزدیک به جامعهشناسی و بعد از آن ادبیات فارسی را دوست داشتم. به این ترتیب در مجموع نام ۱۸ کد رشته را در جدول انتخاب رشته نوشتم و سردمدار هم علوم ارتباطات اجتماعی گرایش روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبایی بود.
زمانی که نتایج را در روزنامه اعلام کردند، همان طور که انتظار داشتم در اولویت اول انتخاب پذیرفته شدم. با پشتیبانی خانواده همیشه حامیام، راهی تهران شدم تا شاگردی را در این رشته شروع کنم. در این مسیر در دروس عملی افتخار شاگردی شادروان استاد حسین قندی (دروس خبرنویسی، نقد و مقاله نویسی، روزنامهنگاری عملی)، دکتر فرید ادیب هاشمی (درس مصاحبه)، دکتر محمد مهدی فرقانی (گزارشنویسی) و دکتر حسن نمکدوست تهرانی (ویراستاری و مدیریت اخبار) را داشتم. از نظر خودم شاگرد خوبی برای این استادان عزیز نبودم اما وامدار تلاشهایشان برای انتقال دانستهها و تجربهها هستم. به هر حال استادانی که در دانشگاه علامه طباطبایی تدریس میکردند، بهترینهای مطبوعات کشور بودند.
همانطور که اشاره کردید در دانشگاه شاگرد زندهیاد حسین قندی شدید که به استاد تیتر ایران مشهور بود، شاگردی ایشان چه دستاوردهایی برای شما در حوزه روزنامهنگاری داشت؟
تدریس نخستین درس عملی ما یعنی خبرنویسی، بر عهده شادروان استاد حسین قندی بود. او زمانی که تدریس گروه ما را برعهده داشت، سرش بسیار شلوغ بود اما کارهای عملی ما را با دقت میخواند و نکات را پای برگهها مینوشت. به طور حتم او نقش موثری در آموزش اصول خبرنویسی به من و همکلاسیهایم داشت.
در این میان، من از میان فعالیتهای حوزه روزنامهنگاری به خبر و گزارش بیشتر علاقه داشتم و به همین علت در درس خبرنویسی استاد قندی پیشرفت خوبی داشتم؛ اما استادان دیگر هم که نامشان را بردم، نقش مهمی در آموزش اصول کار به ماداشتند. من از محضر همه این استادان بزرگوار بسیار آموختم. روش اصولی تهیه مصاحبه، سبک صحیح نگارش گزارش و روش سردبیری را در کلاسهای درس این استادان گرانقدر آموختم. به هر حال از خداوند متعال و از زحمات پدر و مادرم بسیار ممنونم که باعث شدند مسیر یادگیری را بدون دغدغه طی کنم.
چطور به صدا و سیمای مرکز بوشهر وارد شدید؟ به هر حال ورود به این مرکز چندان کار راحتی نیست!
در زمستان سال ۱۳۷۸، در حالی که نیمسال پایانی دوره کارشناسی را میگذراندم، در آزمون کارشناسی ارشد شرکت کردم و از پاییز ۱۳۷۹ تحصیل در این دوره و در رشته علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی را آغاز کردم.
روزهای پایانی سال دوم کارشناسی ارشد را سپری میکردم که صدا و سیمای مرکز بوشهر آزمون استخدامی برگزار کرد و من هم در این آزمون برای شغل دبیری خبر شرکت کردم. پس از قبولی در آزمون علمی و انجام بقیه فرایند استخدام، اردیبهشت ۱۳۸۲ در واحد اطلاعات و اخبار این مرکز مشغول به کار شدم. به کارم بسیار علاقه داشتم و دارم. اگرچه بیش از یک سال و نیم است که در حوزه خبر فعالیت خاصی ندارم اما در مجموع به خبر علاقهمندم.
در کنار کار در صدا و سیما، تدریس در کارگاههای آموزشی خبرنویسی، مصاحبه و گزارش را هم شروع کردم. چند صباحی نیز در دانشگاه علمی کاربردی واحد فرهنگ و هنر بوشهر مشغول به تدریس بودم. تدریس را راهی برای انتقال دانستههایم به دیگران میدانستم و افراد زیادی در سنین مختلف مخاطبم بودند.
شما در ادامه فعالیت رسانهایتان در سال ۹۳ با تأسیس روزنامه بامداد جنوب، به عنوان دبیر تحریریه این روزنامه انتخاب شدید، این تجربه چقدر برای شما تازگی داشت؟
سال ۱۳۹۳ زمانی که قرار بود سنگ بنای نخستین روزنامه استان بوشهر گذاشته شود، آقای سیدمالک حسینی صاحبامتیاز این روزنامه و آقای فرشاد خسروی یکی دیگر از فعالان روزنامه از من خواستند که در کنارشان باشم، من هم با توجه به احترام فراوانی که برای این دو بزرگوار قائل بودم و دوست داشتم در این امر در حد توانم کمک کنم، با وجود اینکه کارم در تحریریه خبر صدا و سیما زیاد بود، پذیرفتم که در کنار دوستان جوان پرتوان و علاقهمند به کار باشم.
به آقای کریم جعفری، سردبیر روزنامه معرفی شدم و قرار شد زیر نظر او در زمینه آموزش اصول اولیه کار به اعضای تحریریه کمک کنم. با نظر لطف و اعتماد مسوولان روزنامه بامداد جنوب، فرصت فعالیت در حوزه دیگر از دنیای روزنامهنگاری برایم فراهم شد که از این بابت از همه این بزرگواران سپاسگزارم.
شما در این روزنامه نقش موثری در پرورش نسل جدیدی در روزنامهنگاری بهویژه روزنامهنگاران زن در استان داشتید و در هر سرویس خبرنگارهای تخصصی را به طور تجربی آموزش دادید؛ آیا در این مسیر با چالشی هم مواجه شدید؟
من در مدتی که در این روزنامه حضور داشتم، دانستههای خود را به دوستان جوانی که قرار بود اندیشهشان در سطور روزنامه خودنمایی کند، منتقل کردم. روزهای بسیار خوبی بود. بودن در کنار جوانان علاقهمند و خوشفکر برای من غنیمت بود و توان مرا برای کار بیشتر میکرد.
در کنار کمک به اعضای تحریریه، گاهی هم یادداشتهایی برای صفحه آخر روزنامه مینوشتم. آنچه به نظرم در روزنامه بامداد رخ داد، همت جمعی برای انجام یک کار فرهنگی بود. همه دست به دست هم داده بودند که نخستین روزنامه استان بوشهر با کیفیت هرچه بهتر منتشر شود، به همین علت همه تلاش میکردند که در کار خود بهترین باشند. این روحیه باعث شده بود که همکاری و همدلی در تحریریه بامداد جنوب موج بزند. من هم دوست داشتم که در مسیر بهترین بودن و حرفهای کار کردن، در کنار جوانان خوشقریحه و خوش قلم باشم.
شما مدتی بعد همکاریتان را با این روزنامه قطع کردید و در صدا و سیمای مرکز بوشهر فقط به فعالیتتان ادامه دادید، سپس در دورهای مسوولیت باشگاه خبرنگاران جوان را عهدهدار شدید و در این باشگاه هم نیروهای خلاقی تربیت کردید که برخی از آنها به رسانههای امروزی استان وارد شدند، در تربیت این نسل چه معیارها و مولفههایی را در اولویت قرار دادید؟
در همان اوایل کارم در صدا و سیما، با توجه به رشته تحصیلی، مسوول باشگاه خبرنگاران جوان بوشهر مرا برای تدریس در این باشگاه دعوت کرد و من هم با اشتیاق این کار را پذیرفتم و این همکاری مدتها ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۹۷ به عنوان مسوول باشگاه خبرنگاران جوان کار خودم را آغاز کردم و تا زمستان ۱۴۰۰ در خدمت دوستان بودم. در باشگاه خبرنگاران هم تلاشم بر این بود که بتوانم داشتههای حرفهای خودم را به دوستان جوان آموزش دهم. امیدوارم که در این زمینه موفق بوده باشم. از اینکه دوستان باشگاهیام در رسانههای مختلف فعالیت دارند، بسیار خوشحال و مفتخرم. به طور حتم حضور این عزیزان در رسانهها نتیجه تلاش، پشتکار و همت خودشان است.
وقتی به کارنامه شما نگاه میشود، اینگونه برمیآید که بیشتر کارکردن در صدا و سیما را میپسندید تا نشریات مکتوب و چاپی! این گونه نیست؟
خب، با توجه به شرایط کاری فرصت کمتری داشتم که در حوزه مطبوعات رسانههای چاپی قلم بزنم. البته ناگفته نماند که کمتر هم به آن فکر میکردم. فقط زمانی که وارد تحریریه بامداد جنوب شدم، نوشتههایم در رسانه چاپی منتشر شد.
به طور کلی بیشتر فعالیتهای رسانهایام در صدا و سیما بوده است؛ از گزارشگری و دبیری خبر تا سردبیری خبر در حوزههای صدا و سیما و فضای مجازی را تجربه کردهام. هرچند کار کردن در دیگر محیطهای رسانهای هم جذابیتهای خودش را دارد، امیدوارم مجالی دست دهد و در آن بخشها نیز کار کنم.
رسانه استان پس از نسل شما، در دهه ۹۰ با حضور و ظهور زنان موثری در رسانههای بومی مواجه میشود که این نشان از مهیا شدن فضا و تغییر نگاهها به نقشآفرینی زنان در رسانه دارد، از دید شما این زنان تا چه میزان در مطالبه گری و جریانسازی در رسانه امروزی استان موثر ظاهر شدهاند؟
همینطور است، در این سالها همیشه شاهد حضور زنانی توانمند، مستعد و با پشتکار فراوان در مطبوعات استان بودهایم؛ زنانی که با وجود چالشها تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا نقش خود را بخوبی به عنوان روزنامهنگار در رسانههای مختلف ایفا کنند. به طور حتم این حضور، خالی از مشکلات و موانع نبوده اما زنان روزنامهنگار، با همت بلندی که داشتند و دارند، توانستهاند این مشکلات را پشت سر بگذارند و به کار حرفهای خود ادامه دهند. این همت و پشتکار ستودنی است.
مهمترین آفتی که در کار زنان رسانه و در کل رسانههای بومی دیده میشود، کدامند؟
مهمترین آفت این روزهای رسانهها، از روی دست هم نوشتن است. تلاش برای جستوجو درباره موضوعهای مختلف و یافتن موضوعهای جدید کمتر شده است. ممکن است این موارد، نشانهای از شرایط جامعه کنونی باشد و نتوان چندان به روزنامهنگاران خرده گرفت؛ اما میتوان در همین وانفسای مشکلات و چالشها جور دیگر اندیشید و جور دیگر نوشت. به نظرم باید مخاطبانمان را دوباره برای خودمان تعریف کنیم و بدانیم که مخاطب محتوای ما چه ویژگیهایی دارد و قرار است محتوای تولیدی ما چه اندیشهای را در او برانگیزاند.
افزایش سواد رسانهای و بهروز شدن آموزهها چقدر به کار این روزنامهنگاران میآید؟
بهطور حتم بهروز بودن، لازمه کار در شرایط حاضر است. در زمانهای که هر کسی رسانه خود را دارد و با استفاده از فضای مجازی میتواند اندیشه و هنر خود را به دیگران معرفی کند، کار رسانهای کردن کار آسانی نیست؛ هم باید به ابزارهای نوین مجهز شد و هم باید اندیشه نویی برای بازگویی داشت.
در سالهای اخیر وضعیت رسانه استان را چگونه ارزیابی میکنید و به نظر شما چگونه میتوانند به رسانههای موثرتری تبدیل شوند؟
رسانههای استان هم مانند دیگر رسانهها برای باقیماندن در عرصه از یک سو با مشکل تامین هزینهها مواجهند و از سوی دیگر با چالش تولید محتوای حرفهای دست و پنجه نرم میکنند. به هر حال اداره رسانه در شرایط کنونی کار دشواری است و شاید به همین علت است که رسانههای ما بیشتر به روابط عمومی نهادهای مختلف تبدیل شدهاند؛ اما رسانهها برای ماندن در فضای رسانهای باید به دنبال کار حرفهای باشند.
در پایان این گفتوگو بفرمایید که برگزاری جشنوارههای رسانهای و کارگاههای آموزشی با حضور اساتید شناختهشده ملی تا چه میزان در انگیزهبخشی و تحرکبخشی آنها برای جریانسازی و تولید محتوای فاخر میتواند موثر باشد؟
برگزاری جشنوارهها برای ایجاد رقابت و تولید آثار باکیفیت خوب است، در صورتی که آن جشنواره با معیارهای حرفهای مطابقت داشته باشد. در عین حال که برای جشنوارهها، برگزارکنندگان و پذیرفتهشدگان آنها احترام بسیاری قائلم، به نظرم جشنواره رسانهای فراتر از مراسم و رقابتی است که برگزار میشود و محتواهایی که باعث آگاهی بیشتر مخاطبان میشوند، برنده واقعی هستند.
برگزاری کارگاههای آموزشی با حضور مدرسان مجرب هم بهطور حتم در افزایش آگاهی و بهبود تولید محتوا نقش موثری دارد، بنابراین خوب است نهادهای متولی برای برگزاری چنین کارگاههایی تلاش کنند. البته شرکتکنندگان در این کارگاهها نیز باید خود را ملزم بدانند که پس از گذراندن دوره، آنچه آموختهاند در تولید محتوا به کار گیرند و مسوولان رسانهها نیز انتشار محتواهایی را که طبق اصول حرفهای تولید میشوند، در اولویت قرار دهند.
امیدوارم اهالی رسانه، حرفهای بیندیشند و حرفهای عمل کنند. همچنین امیدوارم مسوولان به کار حرفهای رسانهها احترام بگذارند و بدانند که پاسخگویی به رسانه به عنوان نهادی که واسطه مردم و حاکمیت است، بخشی از وظایف حرفهای آنان است.