آوای جم, جناب آقای دکتر موذنی از اینکه دعوت ما را قبول کردید سپاسگزاریم، حضرتعالی معرف حضور جامعه علمی و فرهنگی شهرستان و استان می باشید از این بابت فکر نمی کنم نیاز به معرفی داشته باشید، ما این گفتگو را به مناسب روز دانشجو ترتیب داده ایم و سعی مان بر این است ماحصل این گفتگو تلنگری برای جامعه دانشجویی باشد…
از این بابت شما را بعنوان گزینه مدنظرمان انتخاب کردیم که در سوابق دانشجویی شما علاوه بر دانش اندوزی یک دانشجو، یک فعال مدنی و اجتماعی نیز بوده اید و زمانی که در دهه هشتاد من دانش آموز بوده ام از انجمن نواندیشان دانشگاهی بسیار شنیده ام، از دغدغه هایی که این انجمن داشت ، اگر موافقید گفتگو را با موضوع انجمن نواندیشان دانشگاهی جم شروع می کنیم:
انگیزه شما برای ایجاد یک سمن دانشجویی در آن سالهایی که حتی دانشگاه هم در جم نبود، چه بود، آیا آن سمن اساسا رودیکری دانشگاهی و آکادمیک به موضوع های روز جامعه داشت؟
اول از همه اینکه خوشحالم و تشکر میکنم که همچنان روحیه آرمان خواهی یک دانشجو را دارید و به فکر روز دانشجو و جریانات مربوط به حرکت های دانشجویی هستید و این روز را زنده نگه داشتید. واقعا ازاین اتفاقی که افتاده و اینکه افرادی مثل شما و سایت آوای جم این حرکات را دنبال میکنند و حداقل در حد مصاحبه آن را در رسانه انعکاس می دهند جای امیدوری هست.ما در آن زمان تحت تاثیر وضعیت و فضای فرهنگی،عمرانی، اقتصادی، اجتماعی آن موقع بخش جم و ریز بودیم. احساس کردیم که باید یک حرکت جمعی شکل بدهیم و با توجه به اینکه اکثر دغدغه مندان و دردمندان اجتماعی ما در آن شرایط، افراد دانشگاهی بودند احساس کردم بهتر هست که تشکل دانشجویی باشد. حتی در مرحله اول شکل گیری ، فارغ التحصیلان دانشگاهی را به دلیل اینکه کاملا محافظه کار بودند و به نوعی جذب محیط شده بودند رغبتی برای جذب آنها نداشتیم و بیشتر بر روی کسانی که در حال تحصیل در دانشگاه بودند تمرکز داشتیم. اما در مرحله دوم شکل گیری این تشکل ، وقتی متوجه دغدغه مندی برخی فارغ التحصیلان دانشگاهی مثل عبدالمجید اجرایی و خلیل نیکخواه شدیم رویکردمان بازتر شد و کل جامعه دانشگاهی اعم از دانشجو و دانش آموخته را داخل جذب این تشکل کردیم. در واقع با توجه اوج شکل گیری جریانات سیاسی اصلاح طلب پس از جنبش دوم خرداد ولی با این حال ما تحت تاثیر فضای سیاسی آن موقع این تشکل را شکل ندادیم.
شما از چه سمن و یا نهادی برای شکل گیری آن الگو برداری کردید؟
ایده اصلی ما یک ایده تلفیقی بود از تشکل های درون دانشگاهی (مثل انجمن های اسلامی مثل دفتر تحکیم وحدت) و حزب های برون دانشگاهی (مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی)که تازه شکل گرفته بود و خود بنده که در نوشتن اساسنامه و مرامنامه نقش داشتم. اما در نحوه عضوگیری سعی کردیم درون منطقه ایی باشد و نه اینکه تعلق یا گرایش سیاسی خاصی داشته باشد.
چه کسانی در شکل و فرم دهی این انجمن به شما کمک کردنند ؟
در واقع حاصل یک حرکت جمعی بود و نمی توان اسم یک نفر را گفت. البته می توانم نام چند نفر که در این حرکت جمعی کمک کردند را ذکر کنم، مرحوم جلیل فیروزی که آن موقع دانشجوی حقوق دانشگاه شهید بهشتی تهران بود و در آنجا به وزارت کشور مراجعه می کرد و کارها را پیگیری می کرد. سرکارخانم سکینه الماسی که ایشان هم آن زمان در دانشگاه تهران دانشجو بودند که مرتب به وزارت کشور می رفت تا پرونده انجمن به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب برود. بعدش هم خودم آن سالها که در دانشگاه صنعت نفت در تهران بودم پیگیری می کردم. در جم هم آقای مجید اجرایی، خلیل نیکخواه، اسفندیار جهانخواه، جلیل اسدی بیشتر کار تدوین اساسنامه و مرامنامه و طراحی برنامه های شروع به کار انجام را انجام می دادند. خودم هم پیگیری های اداری را از طریق فرمانداری شهرستان کنگان انجام می دادم که آقای نیک مرام آن موقع سمت معاونت سیاسی فرماندار را داشتند بیشترین کمک را در مراحل اولیه اداری به ما کردند، در مراحل بعدی در استانداری بوشهر،آقای پروانه و دکتر آورا مدیرکل سیاسی امنیتی استانداری کمک و راهنمایی می کردند. و نهایتاً در وزارت کشور آقای حق شناس عضو فعلی شورای شهر تهران حمایت معنوی می کردند تا مجوز این تشکل صادر شود.
چه مطالباتی از طریق این NGO پیگیری شد و ماحصلش چه بود؟
ما مشخصا سه اقدام مهم با همکاری نهادهای رسمی منطقه مثل شورای شهر انجام دادیم. اول منسجم کردن دانشجویان و قشر نخبه منطقه بود که در این راستا هرساله از دانشجویان جدیدالورود شهرستان تجلیل ، به جامعه معرفی و تا حدودی پیگر مطالبات صنفی آنها بودیم مثلا در بجث کاریابی و اشتعال، مواردی از پیگیری را با مرکز استان داشتیم تا سهمیه های را مشخصا به شهرستان جم اختصاص دهند.دوم: در برهه ای از زمان که نهادهای رسمی منطقه توان ورود پیگیر عوارض آلایندگی پالایشگاه فجر جم نداشتند یا ترجیح می دادند به آن شکلی که ما می خواستیم ورود نکنند ، به عنوان یک نهاد مستقل دستمان باز بود و از طریق یک سری مجاری قانونی درخواست تجمع عمومی دادیم و با این اهرم فشار بر روند تسریع اخذ عوارض آلایندگی تاثیر گذاشتیم.سوم: شائبه جدا کردن بخش هایی از استان بوشهر به استان فارس به ذهن متبادر می شد و ما این را در بین افکار عمومی حساس و جلساتی با مدیران شهرستان و استان گذاشتیم.بعدش دیدیم که این طرح بخاطر انعکاس در فضای عمومی متوقف شد.یکی از کارهای انجمن که ما روی آن خیلی حساس بودیم حقوق مردم بود که باید در زمان تخصیص بودجه های استانی، جنوب استان را به طور ویژه در نظر بگیرند .
اگر امروز این انجمن برقرار بود، باید به چه مواردی توجه می کرد، و چه مطالباتی داشت؟
بنده حقیقا بخاطر اینکه چند سالی در ایران نبودم و اخبار و تحولات را تنها از فضای مجازی پیگیری می کردم، قاطعانه نمی توانم چیزی بگویم ولی احساس میکنم اگر انجمنی بصورت مستقل با همان رویکرد انجمن نواندیشان وجود داشت به نظرم مهمترین مسئله مسئله آب است که نیاز به یک مدیریت عالی و علمی است که در این حوزه اعمال بشود. مسئله دیگر جاده های شهرستان خصوصا خیابان های مرکز شهر و ترافیک است که به نظرم میشد روی آنها دست گذاشت و به آنها پرداخت.
بعد از رفتن شما به آمریکا برای ادامه تحصیل، این انجمن چگونه مدیریت شد و چرا این انجمن رو به افول رفت؟
این انجمن با رفتن بنده فعالیت هایش را ادامه داد خصوصا بخش دانشجویی و منسجم کردن دانشجویان در یک برنامه سالانه در ۱۱ فروردین ادامه پیدا کرد ولی به نظرم دلیل اصلی به افول رفتن این انجمن دولت وقت بود، اینکه بگوییم ما آدم نداشتیم یا آدم فعال و انگیزه مند نداشتیم نبود، علت اصلی، فشار مسئولین آن زمان مشخصا فرماندار وقت بود که اجازه ندادند که همایش ۱۱ فرودردینی که بصورت یک سنت هم در آمده بود ادامه پیدا کند. می گفتند ما باید برای این جلسه برنامه ریزی کنیم که این خلاف مشی مستقل بودن انجمن بود که ما بر آن پافشاری می کردیم. در واقع دوستانم در شورای مرکزی انجمن حاضر نبودند کسان دیگری برای آنها تصمیم بگیرند. علاوه بر این همایش، روی جلسات دیگر هم خیلی فشار می آوردند و کنترل می کردند و حتی جلسات شورای مرکزی که در مسجدی یا جایی برگزار میشد زیر ذره بین بود و این کارها، دوستانم را دل سرد کرد طوریکه دیگر فعالیت نکنند.
من سال ۸۸ وارد دانشگاه شدم و همان سال های سیاه دانشجویی، انجمن و نهاد دانشجویی در آن سال فعال نبودند و تک صدایی رمق هیجانات دانشجویی رو گرفته بود شما در آن سال ها ایران نبودید، آن فضا چقدر باعث شد این سمن نوپا از هم بپاشد؟
من فکر میکنم بعد از سال ۸۸ دقیقا همان ۱۱ فرودین ۸۹ بود که اولین تعطیلی آن نشست سالانه رقم خورد، سال ۸۸ یک فضای ملتهب بود که بصورت غیرقانونی جلوی یک فعالیت از یک تشکل قانونی گرفته شد و صد در صد اتفافات فضای سال ۸۸ و بعد از آن در تعطیل شدن فعالیت های این تشکل دخیل بود، هر چند قبل از سال ۸۸ هم همان دولت احمدی نژاد بر سر کار بود اما با این انجمن کنار می آمدند، اما از سال ۸۸ با ملتهب تر شدن فضااین آسیب ها به انجمن هم وارد شد.
اگر بحث را بخواهیم ملی تر بنگریم ، چرا جنبش دانشجویی در کشور رو به افول رفته ؟
فکر میکنم مهمترین دلیلش فشار هایی بوده که در دوره دوم دولت احمدی نژاد به بدنه دانشجویی کشور وارد شد که سرآغاز دوره رکورد فعالیت های دانشجویی شد. طبیعی است وقتی که تعداد زیادی از افراد دچار دردسر می شوند، بازداشت یا ستاره دار می شوند دیگر تحمل و ظرفیتی که باید وجود داشته باشد پایین می آید و کلا میل به فعالیت و حرکت در یک کار گروهی به شدت کاهش پیدا میکند. دلیل دوم اینکه جنس این جنبش ها آرمانگرایانه است و در یک دوره کوتاه مدت نمی تواند به آرمانهایش برسد افول می کند البته نمی شود گفت این افولی که الان وجود دارد همیشگی است. اگر تاریخی نگاه کنیم دوباره ممکن است جرقه ای زده شود و دوباره جنبش فعال شود.
اگر بخواهیم از این فضای رخوت آلود اکنون دانشگاه ها فاصله بگیریم به چه مسائلی باید توجه کنیم؟
با توجه به این روحیه بهترین راه استفاده از همین ابزار های ارتباطی مثل شبکه های مجازی است که در اختیار جوانان هست طوریکه بشود بیشترین استفاده را کرد که منجر به حرکتی اجتماعی بشود.مثلا گروه های مجازی تشکیل بدهیم که افراد به فکر کردن و تبادل نظر بپردازند که البته این می تواند یک نقطه شروع باشد.اگر این فعالیت ها در چهارچوب انجام شود هیچ کسی هم نمی تواند مانع فعالیت های آنان شود.تشکیل اردو و گروه های تفریحی توسط تشکل های دانشجویی می تواند خود آغازی بر حرکت اجتماعی باشد. برگزاری اردوهای تفریحی می تواند با محوریت موضوعات فرهنگی و اجتماعی صورت بگیرد.به نظر من برای اینکه دانشگاه های ما از حالت تجارت خانه ای بیرون بیاید باید از سیستم آموزش محور به سمت سیستم پژوهش محور پیش برود.مثلا اساتیدی فارغ از اساتید اموزشی بکار گرفته شوند که کارشان فقط پژوهش باشد و یا دست دانشجو را انتخاب دروس و واحدهای درسی باز بگذارند و حتی اجازه دهند که چندین درس را که نیاز به رفتن به سر کلاس نداشته باشد و کاملا تحقیقاتی باشد بردارد.
جناب دکتر در شهرستان سه دانشگاه داریم که هر کدام معضلات و مشکلات خاص خودشان دارند، آینده دانشگاه های پیام نور، آزاد و فنی مهندسی را چگونه پیش بینی می کنید؟ آیا این دانشگاه ها از شما برای تدریس دعوت کرده اند؟
دانشگاه های پیام نور و آزاد چندان در جریان امورشان نیستم و بیشتر اخبار مربوط به حوزه مدیریت آنها را دنبال کرده ام و از مشکلات عمقی آنها خبر ندارم. اما برای دانشکده فنی مهندسی جم چشم انداز مثبتی ب متصورم. چراکه هم مسئولین بیشتر پیگیر هستند و هم اینکه خود این دانشکده و دانشجویانش چنین ظرفیتی را دارند. کمااینکه بارها دیده ایم که دانشجویان این دانشکده خود را در مسابقات علمی، خصوصاً کنکور ارشد با نتایج خیلی خوب نشان داده اند که نوید آینده درخشانی برای این دانشکده می دهد.شهردار و شورای شهر قبلی در مجموع نظر مثبتی نسبت به این دانشکده نداشتند ولی شورای فعلی نظر مثبتی دارد و حامی این دانشکده است و راه های قانونی را دارد طی می کند تا به دانشکده از حیث فضای آموزشی و ساخت ساختمان دانشکده کمک کنند.دانشکده فنی مهندسی از من دعوت کردند تا در این دانشکده تدریس کنم اما چون امید داشتم که اوایل مهرماه ویزای امریکا برای ارایه مقاله ام در کنفرانسی از IEEE در دانشگاکلمبیا در نیویورک بگیرم جواب رد دادم. متأسفانه ویزا هم صادر نشد.با دانشگاه آزاد جم با مهندس عظیم پور ریاست این دانشگاه به دعوت ایشان، یک نشست داشتم که البته بیشتر حول همکاری پژوهشی و طرح مخابراتی خودم با دانشگاه آزاد بوشهر بود اما برای تدریس دعوتی نداشتم.
جناب دکتر شما هم در دانشگاه های کشور و هم خارج از کشور تحصیل کرده اید، آیا توقعاتی که ما مثل حضور دانشجویان در فعالیت های مدنی داریم در خارج از کشور هم وجود دارد؟
در ایران چون امور نهادینه نشده و باعث شده هر کاری سرجای خودش نباشد، دانشجو هزینه فعالیت سیاسی اش را می دهد اما در آمریکا نهاد و تشکل دانشجویی سیاسی در دانشگاه وجود ندارد و مطالبات دانشجویان صنفی است و فعالیت سیاسی نمی کنند.
با توجه به دانش آموختگی شما در دانشگاه های آمریکا، چه تفاوت های در طرز نگاه ما به دانشجو در کشور و آمریکا وجود دارد؟
توی آمریکا دانشجو بودن یک امر رایج است مثل دانش آموز بودن است . اما در مدارج بالاتر مثل دکتری توجه ویژه تری به دانشجو می کنند .در آنجا هم مثل ایران لیسانسه زیاد است ولی در آنجا لیسانس فقط ابزار شغل نیست بلکه نوعی سواد عمومی است. در گذشته در ایران چون دانشجو کمتر بود قطعا به لیسانسه با دید محترمانه تری نگاه می کردند اما در حال حاضر به نظر می رسد که شاید به دانشجوی دکتری هم خیلی نگاه ویژه ای وجود نداشته باشد.
تفاوت فضای فیزیکی دانشگاه های ما با دانشگاهی غرب در چیست؟
یک ایرانی وقتی وارد دانشگاهی در آمریکا می شود، اولین تفاوتی که با چشم مشاهده می کند دیوار دانشگاه است. دانشگاه در آمریکا نهادی است که در جامعه مخلوط شده و شما حصاری نمی بینید که آن را از دیگر نهادهای جامعه و فضاهای عمومی جدا کرده باشد. دانشگاه در کنار نهاد هایی مثل بانک , واحدهای تجاری و صنفی مسقتر شده که اصلا حایلی بین بین فضاهای شهر و دانشگاه وجود ندارد. حتی شاید تابلویی هم پیدا نکنید که نشان دهد که از اینجا تا انجا دانشکده است. مردم عادی از فضای تفریحی, سالن ها و اماکن دانشگاهها استفاده می کنند روزهای تعطیل، دانشگاه مرکز تفریحی شهروندان می شود مثل کارکردی که پارک ها در ایران دارند.
دانشگاه های ما دستان قدرتمندی در دیوارکشی دور خود دارند تا محیط دانشگاه را از شهر جدا کنند، حتی وقتی میخواهی بجای پارک رفتن ساعتی را روی صندلی حیاط دانشگاه تهران بگذرانی باید از گیت های حراستی بگذری که بدون داشتن کارت دانشجویی نمی شود از این گیت ها عبور کرد، این چه آسیبی می تواند به هر کدامشان بزند همه جامعه و هم دانشگاه بزند؟
پیوند بین جامعه و دانشگاه را تضعیف می کند و وقتی یک محیطی را از جامعه جدا میکنیم ارتباطی که باید صورت بگیرد رنگ می بازد. در ایران در جاهایی مثل فروشگاه های بزرگ عمومی میل خرید برای بازدید کننده بیشتر می شود اما در فروشگاهی که مثلا مخصوص یک نهاد خاصی است سود ان فروشگاه کمتر است. دانشگاه هم دقیقا به همین شکل است اگر مردم عادی بتوانند به راحتی از فضای دانشگاه بدون محدودیت بازدید کنند مطمعنن می تواند به توسعه علم و فرهنگ کمک کند .
اگر دوباره دانشجو می شدید به چه فعالیت های دانشجویی می پرداختید؟
در دوران دانشجویی ام در ایران فعالیت های هایم عاری از هرگونه فعالیت غیر علمی بود و هر کاری می کردم متمرکز به درس و تحصیلم خودم بود، تنها فعالیت غیرتحصیلی ام، مطالعه کتب غیر درسی ام اعم از کتب روانشناسی، فلسفی و دینی بود. علیرغم علاقه ام به انجمن اسلامی دانشگاه اما هیچگاه عضو آن نشدم و به جای آن پیگیر اخبار و تحولات سیاسی از طریق خواندن روزنامه و مجله می شدم.اگر دوباره به دانشگاه برگردم فعالیتم را به سمتی می بردم که تشکلی تشکیل می دادیم که توی دانشگاه جلسه بگیریم و با محوریت جامعه پیرامونی مسایل منطقه را به مسوولان استان برسانیم.
چرا بسیاری از نخبگان ما پس از فارغ التحصیل شدن در دانشگاه ها به شهر جم بر نمی گردند؟
اولین دغدغه هر دانشجویی اشتغال است و وقتی ببیند اشتغال در منطقه اش نیست و حتی در منطقه اش از او استقبال نمی شود مجبور می شود از منطقه محل تولدش برود. اگر هم موقعیتی برایش فراهم شد انتظار دارد نسبت به بقیه افراد شاغل سطح بالاتری داشته باشد. گاهی اوقات هم فارغ التحصیل متوجه می شود که در منطقه خودش نمی تواند رشد کند و باید در جاهای بزرگ تری باشد.
جناب آقای دکتر طالب موذنی سایت خبری تحلیلی آوای جم از حضرتعالی به خاطر اینکه دعوت ما را به مصاحبه با کمال میل و گشاده رویی پذیرفتید کمال تشکر و قدردانی را دارد.
تهیه و تنطیم مصاحبه توسط یزدان شهیدزاده
لینک کوتاه : https://avayebushehr.ir/?p=4322
با سپاس از جناب دکتر موذنی بزرگوار و جناب شهیدزاده
جناب دکتر موذنی از سرمایه های انسانی کشوری و جهانی می باشند
متاسفانه مدیران دانشگاهی منطقه از اشخاص نخبه ای چون دکتر موذنی در پیشبرد اهداف دانشگاهی استفاده نمی کنند
بنده به نوبه خودم به اطلاعات علمی و تجربیات دانشگاهی و دیدگاه جناب دکتر ارج می نهم و امیدوارم شرایطی فراهم گردد تا از دیدگاه جناب دکتر در مدیریت جامعه دانشگاهی منطقه بیشتر استفاده گردد
متاسفانه شخصیت های علمی شهرستان نه تنها بین مسوولین که بین مردم شهرستان هم جایگاه مناسبی ندارند. می توان با تشکیل انجمن یا کانونی این عزیزان را گرد هم جمع کرده و از ظرفیتهای ایشان جهت پیشرفت شهرستان استفاده کرد. با این کار هم خود نخبگان نسبت به شهرستان حساس تر و دغدغه مندتر خواهند شد و هم شهرستان از سرمایه هایش استفاده بیشتری خواهد برد. ضمن اینکه قرار گرفتن ایشان در کنار هم موجب هم افزایی بیشتر آنها خواهد بود.