رئیس جمهور محترم – وزیر محترم نفت – معاونت محترم توسعه منابع انسانی – با سلام و تحیات وافر
باستحضار میرساند ۱۴ سال است یک بغض مانند سرطان گلویم را می فشارد . اما چرا این کابوس تمام نمی شود . آیا با وجود این همه شرکتهای نفت و گاز در محل زندگی من ، یک جنوبی مثل من باید با دنیای مبهم زندگی کند .
۱۴ سال است هر روز صبح ساعت ۶ همراه با کارکنان رسمی به سر کار می روم و عصر هم ساعت ۱۹ به منزل بر میگردم .
۱۴ سال است که کلمه ای سنگین « ارکان ثالث» مثل غول روی سرم سنگینی می کند .
۱۴ سال است که رنگ و جنس پیراهنم مرا انگشت نمای کارکنان رسمی نموده و حق هیچگونه اعتراضی ندارم .
۱۴ سال است که یک وعده ناهارم باید در ظروف یکبار مصرف بخورم و کیفیت و نوع آن با نیروهای رسمی کاملا متفاوت است .
۱۴ سال است که بیش از توانم و بیش از نیروی رسمی کار میکنم ،اما همیشه مورد بی مهری همکار رسمی ام هستم .
۱۴ سال است که همیشه حقوق و مزایای من یک پنجم همکار رسمی ام بوده و هیج وقت سرماه حقوق نگرفته ام .
۱۴ سال است که خود و خانواده ام هر روز نگرانیم که آیا فردا سر کار هستیم یا خیر .
۱۴ سال است یک نفر بعنوان پیمانکار نبض زندگی من در دست گرفته ، بدون اینکه برایم کاری انجام بدهد .
۱۴ سال است که اقساط بانکم هیچوقت سر موقع پرداخت نکرده و همیشه شرمنده ضامنم شده ام .
۱۴ سال است که هیچ وقت میوه خوب نخریده و نخورده ام ، لباس خوب نپوشیده ام و نگاه فرزندانم به ویترین مغازه هاست .
۱۴ سال است منتظرم فرجی حاصل شود که از زیر یوغ پیمانکار خارج شوم . دخترم شاد شود که پدرش آزاد شده ، پسرم به پدرش افتخار کند که دیگر برده نیست و همسرم نگران فردایی مبهم فرزندانش نباشد .
۱۴ سال است …… ، ۱۴ سال است ….. ، ۱۴ سال دیگر چه شود …….
{jcomments on}