در همان دوران جوانی به نماز و قرآن و اهلبیت عصمت و طهارت علاقهای ویژه نشان میداد. در ۱۳ سالگی جهت آموختن دانش هر شب ۲ ساعت به مکتبخانه رفته و در مدت ۲ ماه توانست قرآن را ختم کند.
در سن ۱۸ سالگی به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و پس از ۴۰ روز معاف شد و سپس جهت امرارمعاش به تهران رفته و در شهرک پرند مشغول به کار شد و همزمان با شروع تظاهرات و انقلاب، اعلامیههای حضرت امام را پخش کرده که در نتیجه ساواک از کار آنها باخبر و به مدت ۳ روز در محاصرهی سربازان امنیتی قرار گرفتند و پس از تلاش و کوشش همرزمان خود توانستند از محاصره نجات یابند.
در سال ۵۷ به عضویت سپاهپاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سپاه کنگان، جم و عسلویه مشغول به کار شد. همزمان با خدمت در سپاه به طور متفرقه در امتحانات دبستان شرکت کرد و بدون اینکه استادی داشته باشد، با استعداد خدادادی تا اخذ مدرک ابتدایی تحصیل نمود.
ایشان به همراه جهادگران و بسیجیان توانستند مردم روستاهای محروم منطقه را از آب لولهکشی بهرهمند سازد. واز فعالیت های دیگر ایشان تشکیل پایگاه مقاومت بسیج بود که خود نیز مسئولیت پایگاه را بر عهده داشتند و جمع آوری کمکهای مردمی به جبهه و مشوّق بسیجیان دریا دل و بازدید مستمر از خانواده بسیجی و برای رفع مشکلات آنها می کوشید ودر تاریخ ۱۱/۴ / ۱۳۵۹ ازدواج کرد که حاصل ازدواجشان ۴ فرزند بود. در چهار مرحله در سالهای ۶۱، ۶۳، ۶۵، ۶۷ و در عملیاتهای کربلای ۳ و ۴ و ۵ و والفجر ۸، سومار، سرپل ذهاب و قصرشیرین و در جبهههای غرب و شرق کشور و در هر مرحله ۹ ماه در جبهه به سر برد.
ایشان در جبهه اغلب فرماندهی دسته، مسئول تبلیغات و حمل مجروح بود و سرانجام در تاریخ ۴/۴/۶۷ شب شنبه در عملیات جزیرهی مجنون که فرماندهی دسته ۲ از گردان ابوالفضل را به عهده داشت، به فیض شهادت نایل آمد و در گلزار شهدای شهرستان جم آرام گرفت.
ویژگیهای بارز شهید: تواضع و فروتنی و صداقت و راستگویی و جوانمردی بود که زبانزد خاص و عام بود واگر صدای ناله مظلومی را می شنید ، حسین وار به کمک برادر دینی خود می شتافت.
کوتاه از همرزمان شهید
دوست آل محمد (ص)
در منطقه کردستان، یک شب ساعت دوازده ، هنگام نگهبانی من، شهید آهن جان که پاس بخش بود، مرا بیدار نکرده و به جای من پاس داد . صبح با بچه های دیگر صحبت می کردم که من دیشب نگهبانی نداده ام . بچه ها باور نمی کردند . تا اینکه شهید آهن جان آمد و گفت سیّد ، شما دیشب نگهبان بوده ای .
من آمدم بیدارت کنم هوا خیلی سرد بود دلم نیامد ، خودم به جای شما پاس دادم .
علاقه شهید به سادات بسیار زیاد بود و همیشه مرا آقا صدا می کرد .
سید عبدالحسین حسینی فرزند سیّد محمد – همرزم شهید
ایثار
چند روز پیش از اینکه ماموریت گردان ابوالفضل (ع) برای خط پدافندی در جزیره مجنون انجام گیرد، شهید آهن جان پیش من آمد و گفت: (( سیّد، خبر رسیده که دارای فرزندی شده ام . دلم می خواهد بچه ام را ببینم )) بنده از ایشان خواستم که مرخصی بگیرد و سری به منزل بزند . آن شهید بزرگوار در جواب گفت : (( چون برادران بسیجی برای رفتن به خط مقدّم آماده اند، لذا در این شرایط ، بنده نمی پسندم که آنها را تنها بگذارم و به مرخصّی بروم .)) بالاخره به جزیره مجنون رفته و مدّت هجده روز در در خط پدافندی بودیم که سحرگاه ۴/۴/۱۳۶۷ دشمن اقدام به یک پاتک سنگین کرد و بعد از چند ساعت درگیری شدید با نیروهای بعث عراق، شهید آهن جان در حالی که در سنگر کمین ، با نیروهای تحت امرش انجام وظیفه می نمود به شهادت رسید . روحش شاد
سید حسین سجادی زاده – همرزم شهید
یک پنجره از روشنایی را در صورت زیبای او دیدم
چشمان او باغ پر از گل بود یک گل برای شادیش چیدم
رفته از اینجا ، آن گل زیبا رفته به اوج ، کهکشان دور
یادش گرامی باد بر دل ها چون رفته سوی آسمان نور
دانی چه سخت باشد قطع امیدواران
آخرین دفعه ای که می خواست عازم جبهه شود، پسر کوچک دو ساله اش مرتّب گِرد او می چرخید ، کفش و جوراب پدرش را قایم می کرد که نرود . کفش را پیدا کرد اما هر چه گشت جورابش را ندید . جوراب دیگری به او دادیم و راهی جبهه شد .
نماز شب و همکاری با همسر در خانه
اسد، نماز شب می خواند و همین طور که مشغول دعا و راز و نیاز بود، از خستگی به خواب می رفت .
اسد، علی رغم خستگی کار، مرا در کارهای خانه کمک می کرد .
همسر شهید
کوتاه از فضیلت های شهید
از همان دوران جوانی به نماز و قرآن و اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) علاقه ویژه ای داشت . عاشق واقعی امام و انقلاب و خدمت به نظام مقدّس الهی بود. فردی ساده پوش، ساده زیست، و بسیسار متواضع بود . از اخلاق و رفتار حسنه برخوردار بود و با راستی و اخلاص همه را مجذوب خود می کرد . در تشکیل و راه اندازی پایگاه مقاومت روستا نقش فعّال و به سزایی داشت . مسئولیت و فرماندهی پایگاه را نیز عهده دار و ضمن سازماندهی نیروهای بسیجی، موجب تقویت روحی و ایجاد وحدت و همدلی بین مردم می شد . فروتنی و صداقت و راستگویی و جوانمردی آن بزرگوار زبانزد خاص و عام بود واگر صدای ناله مظلومی را می شنید ، حسین وار به کمک برادر دینی خود می شتافت.