یزدان شهیدزاده
آوای بوشهر؛ خودمختار بودن وزارت نفت اگر برای هیچ کس مملوس نباشد برای ما مردمان جنوب از خوزستان تا بندرعباس بسیار واضح و محسوس است، این جا، جایی است که دستوراحسن شیخ فی شیوخ الورزا و مالک العمرا جناب زنگنه بر هر شخص از وکیل و کفیل گرفته تا شخص رئیس جمهور و تا حتی مقامات بالاتر ارجح تراست، این ارجح بودن نه تنها مسئولیت های اجتماعی نفت را به باد فراموشی سپرده بلکه احیای حقوق حقه مردم در محیط زیست و نشان دادن آسیب های وارده بر مردم نیز کمرنگ کرده است، نمی دانم ما ملیت ایرانی نداریم یا نفت مان هنوز ملی نشده!
حداقل از نظرمن ملی بودن نفت دورغ ترین شعار تاریخ معاصر بوده است، دراین اقتصاد دولتی به گل نشسته نفت جیب دولت است و مال دولت، با همان دست درازش در برداشتن و دستی کوتاه در دادن و بخشیدن!
روزگاری که نفت سیاه از اعماق خاک تگزاس بر روی زمین جاری شد، بجای آن که دولت زمین ها بخرد و فنس بکشد، روستائیان مالک زمین های نفتی شدند و نفت فروختند و آن را بر سر سفره خود مزه کردند، اما ما از زمانی که نفت در مسجد سلیمان کشف کردیم وتا کنون که از کف دریا و قله کوه گاز درمی آوریم، در اخترها و تمبک ها خانه های مردم را ازشان گرفتیم تا دست بلند دولت نفت و گازش را استحصال و استخراج کند و دست دادن دولت چون کوتاه بود به بوشهر و خوزستان نرسید!
برای بومیان و مردمانی که مزه نفت را نچشیده باشند سخت است باور کنند این نفت ملی است.
جناب آقای زنگنه، با پول همین نفتی که مخزنش زیر پای ماست و شیرش در دست شما چگونه می شود تیم های تهرانی را میلیون دلاری بست اما نمی شود میلیون ریالی را برای پارس جم، صنعت نفت آبادان و نفت مسجد سلیمان هزینه کرد، آیا شما در کشور و ایالتی دیگر زندگی می کنید یا ما گیر اجنبی ها و استعمارگران نفتی افتاده ایم؟
نقل است در کوران درگیری های ملی شدن نفت در ایران شرکت انگلیسی بریتیش پترولیوم در بعضی اماکن بجای نشان تجاری خود( bp ) به صورت فارسی ب.پ می نوشت و خود را بنزین پارس معرفی می کرد تا مردم احساس کنند این برند و نام متعلق به ایران و خود ایرانیان است، اما امروز جنوب کشور با همه رشدی که به سبب وجود ذخایر نفتی و گازی کرده است به واسطه بد سلیقگی مدیران و بخشنامه های زنگنه مابانه بخش زیادی از مردم نه تنها خود را میزبان این صنعت نمی دانند بلکه اگر نگاهی غاصبانه به این صنعت نداشته باشند حتما نگاهی طلبکارانه خواهند داشت، حال چگونه می توان این نگاه را عوض کرد؟ جز با ایجاد تفاهم و به اشتراک گذاشتن منافع مشترک؟ مثل همین داستان اشتغال ، مثل همین هیجان درگیر فوتبال در تن جنوب، مردم جنوب باید از نفت چیزی عایداشان شود تا کنار این صنعت بمانند، مثل آبادانی های قدیم که پالایشگاه نفت چون پدر عزیز می پنداشتند، چون آبادانی بیکار نداشتیم، چون مهندسش مهندسی می کرد، آشپزش آشپزی و دیوانه اش برزیلی وار با فوتبال عشق می کرد.
شاید در نگاه من هم مثل شما تیمداری وزارت نفت صحیح نیست، همانطور که تیمداری کردن وزارت ورزش و صد نهاد و مجتمع دولتی دیگر با پول نفت غلط است اما وقتی نگاه می کنم از صدر تا ذیل سرمایه داران اطراف من فقط چند جین مجتمع عظیم دولتی گازی و شبه دولتی پتروشیمی هستند که همه آنها توسط دولت تملک، اداره و اجاره شده، کدام بخش خصوصی وجود دارد که ضامن بقا و دلخوشی جنوب باشد.
مردم جنوب مدعی هستند فوتبال از همین جنوب با رنگ بویی نفتی به ایران رسیده، سوخت فوتبال جنوب نفت بوده است همانگونه که سوخت این مملکت از نفت بوده است.
چون شما صاحب خانه نیستید، نمی توانید خانه را بدون اذن صاحب خانه اجاره دهید.
اگر احساس می کنید دخل و خرج این همه واحد تولیدی بهم نمی رسد، بدانید هزینه سالانه یک تیم فوتبال لیگ برتری از نصف هزینه پکیج پذیرایی مراسمات، کنسرت ها و… برگزار شده در منطقه انرژی پارس کمتر است!
چقدر دولت جا را برای بخش خصوصی باز کرده است که بخشی از وظایف خود را بر گردن بخش خصوصی سرازیر کرده اید، انگار این مملکت بجز آموزش تومانی و مدرک ریالی در جایی دیگر نمی تواند خصوصی باشد.
دستورالعمل انتقال تیم های ورزشی زمانی موثر است که حداقل ۸۰ درصد از این چند جین مجتمع عظیم گاز و پتروشیمی ها به بخش خصوصی(نه شبه دولتی) واگذار شده و آن شرکت های خصوصی برای مطرح شدن به سراغ اسپانسری ورزش قهرمانی بروند.
آخر، وقتی همه چیز دولتی باشد و همه ارقام در جیب دولت است، سخت است آمار فاجعه بار زیان زیست محیطی، رشد حیرت انگیزسرطان و آمار اسف بار سقط جنین و تولد کودکان ناقص به دست آورد، اما وزیر نفت ای کاش در کنار دغدغه توسعه میدان های نفتی و گازی درک کند یک سری انسان با آمال و آرزوهایی انسانی اینجا قصد زندگی کردن دارند، ما نه بلیط فرست کلاس داریم و نه جایی دیگر،خانه پدری ما اینجاست، قرن هاست شرجی و گرما را شکست داده ایم، روزگاری خانه خود را مقابل دشمن سنگر کرده ایم اما چرا دوست…!