یادش به خیر، انگار همین دیروز بود که شهر چون میدان جنگ شده بود و هر که هر چه در توان داشت از دُر کلام گرفته تا برق سیم و زر در طبق اخلاص نهاده و اسب زین کرده تا رخصت خدمت یابد. لیک این شیخ شهر بود که توانست با دلربایی ، گرین کارت کرسی های سبز بهارستان را به نام خود مزین کرده و یاد خود در تاریخ کشور بزرگ ایران جاودانه کند.
راستش چند مدتی است که می خواهم با تو سخن برانم . اما گفتم شاید هنوز گرمای پیروزی انتخابات از تن و جانت برون نرفته و نصایح این بینوا را چندان که باید به جان نیوش نکنی اما امروز که دیگر رسما قسم یاد کرده ای تا کمر خدمت به خلق خدا ببندی، دیگر مُهر سکوت از لب برداشته و می خواهم چند جمله ای را یادآوری کنم تا مبادا خدای ناکرده ره گم کرده و به بیراهه روی. به یادت آرم که یادت نرود چرا و چگونه بر کرسی وکالت جلوس کرده و زمام امور سه شهرستان را به دست گرفته ای؟ البته ، یادآوری هایم اگر از نوع اندرز است مرا ببخش شیخ، که ناصح را نصیحت کردن امری نامیمون است، اما باورم این است که من و تو عابر طریق ناصحان دلسوز دیروزیم و حاشا که از سخن حق بهراسیم و چهره با ناخن بخراشیم. چه آنکه آنچه در زیر به رشته تحریر درآمده تضمینی است از نصایح بزرگمردی که والی خود را بدان اندرز داده و او را به راه حق رهنمون ساخته است …
اما ای شیخ بدان و آگاه باش که :
- ترس از خدا و طاعت او بی شک تنها راه نجات است. که هر کاری بی نگاه رحمت او، ابتر و ناقص است.
- مردم در کارهای تو به همان چشم مینگرند که تو در کارهای نمایندگان پیش از خود مینگری و درباره تو همان گویند که تو درباره آنها میگویی و نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جاری ساخته، توان شناخت. پس مواظب گفتار، رفتار و کردارت باش که بی گمان هم در محضر خدا و هم زیر ذره بین خلق خدایی.
- مهربانی با مردم را شعار دل خود ساز. چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمتشماری، زیرا آنان دو گروه اند یا هم کیشان تو هستند در دین یا همانندان تو در آفرینش. پس مبادا به هر دلیلی به آنان ستم کرده و جانشان به لب رسانی.
- باید که محبوبترین کارها در نزد تو، کارهایی باشد که با میانهروی سازگارتر بوده و با عدالت دم سازتر و خشنودی مردم را در پی داشته باشد، که (ان الیمین و الشمال مضله و طریق الوسطی هی الجاده)
- مراقب خواص و نزدیکان خود باش، زیرا خواص و نزدیکان به هنگام فراخی و آسایش بر دوش تو باری گراناند و چون حادثهای پیش آید کمتر از هر کس به یاریات برخیزند و خوش ندارند که به انصاف درباره آنان قضاوت شود. اینان همه چیز را به اصرار از تو میطلبند و اگر عطایی یابند، کمتر از همه سپاس میگویند و اگر به آنان نبخشی، دیرتر از دیگران پوزش میپذیرند.پس به عامه مردم گرایش داشته باش.شاید نگاهی به عملکرد برخی نمایندگان در گذشته و عوامل شکستشان در دوره های بعد، بتواند نمونه خوبی از این اندرز مشفقانه باشد.
- باید که دورترین افراد از تو و دشمنترین آنان در نزد تو، کسانی باشند که بیش از دیگران عیبجوی مردم است. زیرا در مردم عیبهایی است و تو از هر کس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتری.
- باید که برگزیدهترین یاران توکسانی باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، تلخ باشد و در کارهاییکه خداوند بر دوستانش نمیپسندد کمتر تو را یاری کنند، هر چند، که این سخنانو کارها تو را ناخوش آید. از آنانبخواه که تو را فراوان نستایند زیرا ستایش آمیخته به تملق، سبب خودپسندی شود و آدمی را به سرکشی وادارد.
- برای کسانی که به تو نیاز دارند، زمانی معین کن که در آن فارغ از هر کاری به آنانپردازی. برای دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین، مجلسی که همگان در آن حاضرتوانند شد و برای خدایی که آفریدگار توست، در برابرشان فروتنی نمای. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بارها میگفت: پاک و آراسته نیست امتی که در آن امت، زیردست نتواند بدونلکنت زبان حق خود را از قوی دستبستاند. پس ، درشتگویی و ناتوانی مردم را در سخن گفتن، تحمل نمای و تنگ حوصلگی و خودپسندی را از خود دور ساز.
مبادا کرسی سبز بهارستان از یادت ببرد که مردم دور دست تو که در روز های انتخابات شعار نوکریشان را بر کوی و برزن جار می زدی و مرکب های خوش رکاب را بر دل جاده های خاکیشان می راندی، دیگر نتوانند تو را دیده و صدایت را بشنوند. پس، گاهی بدور ازچشم بادمجان دور قاب چین ها و همرهان مشربه و جام ، خود بی هیچ دبدبه و کبکبه به دیدار مردم روستا نشین و فقیر دیارت برو و بر سفره شان نشین. به یقین این کار باعث می شود دلهای انان به تو نزدیک شده و کار نمایندگی بر تو اسان گردد.
- بدان، که نماینده را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوی برتریجویی و گردنکشی است و در معامله با مردم رعایت انصاف نکنند. ریشه ایشان را با قطعموجبات آن صفات قطع کن. و بدان که افراد دور دست نیز حقی از بیت المال دارند. پس تلاش نما تا حق آنان را ادا نمایی.
- در برابر پیمانی که بستهای و امانی که دادهای خود را سپر ساز، زیرا هیچ یک ازواجبات خداوندی ، بزرگتر از وفای به عهد و پیمان نیست. حتی مشرکان هم وفای بهعهد را در میان خود لازم میشمردند، زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنی را دریافته بودند. پس در آنچه بر عهده گرفتهای، خیانت مکن و پیمانت را مشکن. زیراخدای تعالی می فرماید: خداوند سخت به خشم میآید که چیزی بگویید و به جاینیاورید.
- از خودپسندی و از دلبستگی بهستایش و چربزبانیهای دیگران، پرهیز کن. برحذر باش از اینکه به احسان خود بر مردم منت گذاری یا آنچه برای آنها کردهای را، بزرگ شماری .
- بپرهیز از اینکه به خود اختصاص دهی، چیزی را که همگان را در آن حقی است یا خود را به نادانی زنی در آنچه توجه تو به آن ضروری است و همه از آن آگاهند. زیرا بزودی آن را از تو میستانند و به دیگری میدهند.
- یادت نرود همواره جماعتی در اطراف بالا نشینان هستند که چون کرکسان منتظرند تا فرصتی به دست آید و به بهانه ی دوستی و حمایت ، از تو باج خواهی کنند. انان همواره منافع خود را منافع عموم جامعه قلمداد کرده و تو را کوته بین می سازند. باید مراقب باشی و با دیدی موشکافانه و وسیع جامعه را بنگری و برای سعادتش تلاش کنی.
- مبادا بر سفره ی جماعتی جلوس کنی که فقرا را بر آن راهی نیست و تلون آن هوش از سرت ببرد و حق مهمان نوازی را با انجام ناحقی جبران نمایی.
شیخ عزیز؛بی گمان تکلیف اصلی تو تصویب قانون و نظارت بر اجرای آن است، مبادا به جای مجریان قانون، مشغول عزل مسئولان و نصب نورچشمی ها شوی و رای اعتماد و استیضاح خود را به سیر کردن شکم های باد کرده از حرام برخی افراد نابکار بفروشی که این رفتار را در نزد خداوند قهار، عذابی الیم و دردناک خواهد بود.
و در پایان
از خدای میطلبم که به رحمت واسعه خود و قدرت عظیمش در برآوردن هرمطلوبی مرا و تو را توفیق دهد به چیزی که خشنودیش در آن است، از داشتن عذریآشکار در برابر او و آفریدگانش و آوازه نیک در میان بندگانش و نشانههای نیک دربلادش و کمال نعمت او و فراوانی کرمش.و اینکه کار من و تو را به سعادت وشهادت به پایان رساند.
به آنچه در نزد اوست مشتاقیم.
والسلام علی من اتبع الهدی
مصطفی ارجمند
{jcomments on}