این ماجرا طی بازدید رئیس غیر بومی یکی از ادارات از برگزاری برنامه ای فرهنگی در شهر رخ داد. اعتراضی بسیار عجیب و غیر قابل باور. با وجود آن که دو روز از ماجرا می گذرد هنوز شب را تا صبح با این سوال به سر می برم که چطور ممکن است انسانی به قامت رئیس یک اداره،چنان خود را در هاله ای از قداست ببیند که گمان کند همکاران زیر مجموعه اش باید برای حضورش صف بکشند و خم و راست شوند.
این را ننوشتم تا دوستان بگردند و رئیس را یافته و چوب ملامتش زنند بلکه خواستم تا تلنگری باشد برای این رئیس و آنانی که گمان می کنند صندلی شان تا ابد باقی است و دیگران خادمان آستان شان هستند.
واقعا این رئیس گران قدر، بر سیرت کدام بزرگ مرد، مدیریت می کنند و پیرو مرام کدام پیر روشن ضمیری هستند که این چنین برای خودشان ارج و منزلت قائل هستند؟ چرا باید شاهد چنین صحنه هایی در حکومت اسلامی باشیم؟ ما پیرو مکتب امامی هستیم که زیر دست را ولی نعمت خود می دانست و اکنون از کسانی شاهد چنین رفتارهایی هستیم که در هر سخنرانی، نام و کلام امام(ره) را به صد شیوه بر زبان می رانند!
یقین بدانند که مردم حرف به حرف گفتار و قدم به قدم رفتارشان را می بینند و قضاوت می کنند حتی اگر دستشان بر صفحه کلیدی یا قلمی نرسد تا بگویند که چه دیده اند.
البته مواردی از این دست در شهرستان قبلا هم رخ داده است که نمونه ی آن را می توان به ترک همایش توسط یکی از مسئولین سابق شهرستان به دلیل پر بودن صندلی های ردیف اول یا عدم حضور برخی مسئولین مخلص! در اجتماعاتی که بازتاب خبری ندارد اشاره کرد.
لازم به ذکر است عامل بلند نشدن کارمند وی نیز،قرآن مفتوحی بود که در مقابلش قرار داشت.